بعد از نطق غررای امام جمعه من که دیگر وقت نهار نداشتم ماندم دانشگاه تا ساعت 3 بشود. Office هم که یه 3 روزی است بوی دود میدهد از این پسره Jermy که بچه Winnipeg هست پرسیدم این دود مال چی هست گفت مزارع را آتش زدهاند. اینجا بیشتر مردم کشاورز هستند (نه مردم شهر). ساعت 3 Graduate Student دانشگاه را به بچههای جدید نشان میداد کلاً از بچههای جدید 10 نفر آمده بودند یه 10 نفری هم از بچههای قدیمی بودند که قرار بود توضیح بدهند که 2 نفرشون ایرانی بودند. رفتیم که دانشگاه رو ببینیم. یه پسره چینی افتاده بود دنبال من هی از علی دایی تعریف میکرد. کشت منو، منم که کشته فوتبال مخصوصاً فوتبال ایران با این بازیکنهای حرفهایش سرم رفت. پسره رو انگار از وسط کوچههای پکن در حال بازی با توپ پلاستیکی برداشتن آوردن کانادا. برای اینکه از دست این پسره در بروم و هم برای تقویت زبان رفتم با یکی که از Ontario آمده بود صحبت کردم. اونم بچه کشاورز بود. دغدغهاش آلودگی محیط زیست بود. که چرا ملت میروند کنار دریاچهها خانه شخصی میسازند (تازه اینجا کلی دریاچه دارد و اهمیت ندارد) وقتی که برایش توضیح دادم که ما در کشورمان آنقدر دریاچه نداریم و آنهایی هم که داریم مثل دریای خزر 95 درصد شخصی است و 5 درصد آزاد است دیگه ساکت شد. ما که از کشوری آمدیم پر از تنش، آلودگی و... این چیزهای برایمان عادی است. مثلاً اینجا حدود 4 روز هست که هر روز صبح که دارم صبحانه میخورم اخبار اعلام میکند که مردم و پلیس هنوز دنبال Jessica کوچولو که گم شده هستند و یا سگ خانوم Ormiston گم شده و به یادش شمع روشن کرده و دولت برای درمان افسردگی این خانم یه تیم روانپزشکی فرستاده. حالا در کشور ما در اخبار 60 ثانیه آن هم در قسمتهای آخر و بیاهمیت میگوید در جاده شیراز فسا اتوبوس با تریلی برخورد میکند و 32 نفر از هموطنان ما کشته میشوند.
آخر برنامه نشان دادن دانشگاه باربکیو بود که من بیشتر برای همین قسمتش آمده بودم. وقتی رسیدم به باربکیو تمام بروبچههای ایرانی را دیدم که قبل از من جا گرفتهاند (ما ایرانیها این موقعیتها را از دست نمیدهیم چون به قول بچهها پول نفت خودمون هست!!!). اتفاقاً یکی از کسانی هم مشغول کباب کردن بود استاد بهزاد، Scientist بود که کلی هوای ایرانیها را داشت.
بعد از باربکیو با بچهها رفتیم شهر (Downtown) یه Hot Chocolate خوردیم و از آنجا هم رفتیم سینما. کلی به علی آقا و خانمش زحمت دادم.
بعداً در مورد فرهنگ و تفریحات مردم Winnipeg مینویسم ولی فقط این نکته را بگم که خدا چمن را از این ملت نگیرد. 24 ساعت با این ماشین چمنزنی دارند چمنهای جلوی خانه را کوتاه میکنند. ما ایرانیها نمیرسیم هفتهای یک بار ریشهامون را بزنیم.
مثل اینکه برای گذاشتن Comment مشکلی وجود دارد و نمیشود آدرس Web log را در آن نوشت. فعلاً کسانی که میخواهند Comment بنویسند میتوانند آدرس Web log را داخل همان متن و در آخر بنویسند.
با خبر شدیم که اخوی در رشته پزشکی دانشگاه آزاد و زمینشناسی دانشگاه ملی قبول شدهاند که حسابی خدمت خودم و خانواده خودم تبریک عرض میکنم.
۱ نظر:
agha weblog kheili jalebie
Keep the new posts coming
ارسال یک نظر