خیلی سوالها هست که ذهن آدم را به خودش مشغول میکند.
اگر یک میلیارد دلار پول داشتی چه کار می کردی؟ اگر میتوانستی با این پول یه شرکت تاسیس کنی و هزار نفر را استخدام کنی و یا در عوض جان چند مریض نیاز مند را نجات بدهی؟
اگر کلی آدم به تو مراجعه کنند و پول بخواهند و تو بدانی اگه تا آخر هفته این پول به آنها نرسد میمیرند.
یه سوال دیگه:
حکم سربازانی که در جنگ با آمریکا جنگیدند و کشته شدند چی هست؟ آنها برای صدام جنگیدند و برای کشورشان.
در چنین شرایطی تصمیم گیری سخت است. ما الان راحت شعار میدهیم که وای اگر ما در کربلا بودیم چنین اتفاقی برای امام حسین نمیافتاد. ولی سخت است. یزید حاکم بود و سربازان او سربازان حکومت و برای حکومت میجنگیدند پس آیا آنها مقصر بودند؟ تازه حقیقت به این وضوح که ما فکر میکنیم نیست.
مدت زمانی که موسی با خضر بود با اینکه از طرف خدا میدانست خضر پیامبر است باز کارهای او در نظرش اشتباه میآمد و به خضر خرده میگرفت.
زندگی هر فردی تفسیر خودش را دارد و ما نمیدانیم. پس سعی نکنیم مثل کسی شویم. همانطور که موسی نتوانست خضر شود. در مورد پیامبر هم همین طور است. مثلا این سوال همیشه دارم که چرا پیامبر وقتی از مکه به مدینه آمد اولین کاری که کرد برای خود و دخترش که در آن موقع زن حضرت علی بود خانه ساخت در حالی که دیگر مهاجرین خانه نداشتند (اصحاب صفه) و پشت خانه حضرت فاطمه میخوابیدند (اگر به حج رفته باشید دیدهاید).
باید به اندازه فهم خودمون زندگی کنیم. به اندازه داراییمون خرج کنیم. در دنیای امروز همه بهترین را میخواهند بی آنکه توانایی خود را بسنجند. راننده معتادی که عکس فلان هنرپیشه زن را روی در و دیوار ماشین خودش قاب کرده. این خود ناشناسی عامل بسیاری از جرایم است.
زندگی یک راه تعریف شده نیست. زندگی همانی است که ما میخواهیم نه دیگران. ولی در میان راه خود را فراموش میکنیم. یا میخواهیم او شویم و یا میخواهیم جوری شویم که او میخواهد. راه راست یک راه نیست حتی در یک جهت هم نیست.
بعضی وقتها کلی فکر میکنیم تا راه درست را پیدا کنیم غافل از اینکه گاهی فکر کردن بیش از اندازه ما را از رسیدن به هدف باز میدارد. حتی در مورد دین. باید زندگی کرد و در کنار زندگی فکر کرد نه که فکر کرد و در کنار آن زندگی. بعضی وقتها در از بس به فکر زندگی هستیم قبل از رسیدن به آن میمیریم.
یکی از آشنایان عرفان میخواند و روزی از پدرم نظرش را پرسید و اصرار داشت که برخی از علوم مثل عرفان لازمه رسیدن به خداست. پدرم گفت اگه قرار باشد که آدم این همه کتاب از این همه عارف بخواند که تازه راه درست را پیدا کند کی باید به آنها عمل کند؟
برخلاف نظر بعضیها من معتقدم تا وقتی آدم خودش کار خودش را تایید میکند راه درست میرود. بعضی مواقع است که از کاری خوشمان نمی آید ولی برای خوش آمد دیگران انجام میدهیم.
۱۴ نظر:
موافقم
مکس نظر مثبت تو پشتوانه من است
one step further:
Why do you have to choose the right way?
and another step further:
Is there really any right way in this world?
However, Amir jan, I think the two last questions are nonsense!!! don't bother yourself finding the answer for them!
Enjoy yourself,
Pooya
حاج اشتر راه راست و درست اونی است که تو می خواهی و تو تو این راه راحتی
همه راحتی و آسایش رو می خواهند پس دنبال راه درست هستند
پویا
من دقیقاً این رو گفتم که راه راستی نیست واگر هم هست برای هر فردی فرق دارد. پس نیاایم همه را با یک معیار ارزش گذاری کنیم
زیبا بود
راستی امیر، یاد یه جمله ی معروفی از گات ها افتادم:
«راه یکی است و آن راستی است»
سینگل سایپرس
حرفه ای زیبایی از خودتونه
استاد بی نام
جمله قشنگی بود و نشون می دهد من دارم پله های ترقی رو سریع طی می کنم و در سطح متفکران جهانی فکر می کنم (شوخی کردم)ا
اون قسمتی که گفتی زندگی یک راه تعریف شده نیست. زندگی همانی است که ما میخواهیم نه دیگران. خیلی منو تحت تاثیر قرار داد.راه راست در چندین جهت منو یاد شکل sourceتو آیرو انداخت!
استاد بی نام
متشکر از نظرت ولی راستش جملات به هم ریخته بود نتونستم درست بخونم ولی فکر کنم حرفهای خوبی زده بودی. از آیرو هم اسمی برده بودی
stop chasing the mice in the cage
va albate taklifeto moshakhas kon... mikhay mesle ali o payambaro ina bashi ya na mikhay mesle khodet bemooni(va dar doozahk jezghal shi)?
be lakhare begoo maham bedoonim taklifo ....:D
می خواهم مثل خودم باشم تو هم مثل خودت باش که باهم به بهشت بریم این سیاه هم بیاریمش اونجا بندازیمش پیش پویا تا در کنار هم شاد باشند
ارسال یک نظر