وینیپگ با تورنتو 1 ساعت تفاوت ساعت دارد و عقبتر است. قرار بود هواپیما ساعت 6 ونیم به وقت وینیپگ حرکت کند و بعد از 2 ساعت و نیم، ساعت 10 به وقت تورنتو بشیند که بعد از یک ساعت تاخیر ساعت 7 و نیم بلند شد و ساعت 12 بارها رو گرفتم و رفتم. کلاً همه جا هواپیماها باید تاخیر داشته باشند و گرنه نمیشود.
روز دوم در تورنتو رفتم سفارت آمریکا. ساعت 10 وقت داشتم. آدرس رو از اینترنت پیدا کرده بودم. با مترو رفتم نزدیک سفارت اونجا از یکی پرسیدم که سفارت آمریکا کجاست اون خندید و گفت همین خیابون رو یک کم بری جلو مشخصه کلی محافظ و سیستم امنیتی دارد بری جلو خودت میبینی. من که تا حالا 4 بار به سفارات مختلف آمریکا در اقصا نقاط مختلف مشرف شدهام با دیدی که داشتم دنبال یه ساختمان عظیم و کلی سیستم امنیتی میگشتم. هرچی خیابون رو نگاه میکردم چیزی شبیه آن نمیدیدم. بالاخره جلو یه ساختمان یک طبقه درب و داغون دیدم دو تا نیرو امنیتی ایستاده است. وقتی فهمیدم که این سفارت آمریکا در تورنتو هست جگرم آتیش گرفت و اشک تو چشمام حلقه زد. خیلی ساده بود. توی سفارت که بدتر بود. یه اتاق 6 در 5 که انتهاش یه تلویزیون قدیمی داشت کارتون پخش میکرد. سیستم تهویه سفارت مشکل داشت و صدا میداد. از ساختمان اون طرف خیابون راحت درون سالن سفارت دیده میشد. شیشههای سفارت ضد گلوله نبود. افرادی که با تو مصاحبه میکردند خیلی دوره دیده نبودند. برعکس تو کشورهای خاورمیانه، سفارت آمریکا یک دژ است. تو دبی یه ساختمان 30 طبقه است که صبح ساعت 7 مدارک رو دم در تحویل میدهی و ساعت 10 یا 11 نوبتت میشود. دو سه مرحله بازرسی بدنی دارد که باید تا کمربندت رو هم باز کنی. پایین اطراف ساختمان هم سگهای بمبیاب در حال کار 24 ساعته هستند.
در کویت که سفارت آمریکا یک دژ نظامی است و حتی اون وقتی که من رفته بودم افراد نظامی هم به داخل سفارت رفت و آمد داشتند. از شعاع یک کیلومتری سفارت موانع و بلوکهای سیمانی شروع میشد تا دم سفارت. بعد خود سفارت یک دیوار خارجی داشت که روی آن علامت مرگ بود (احتمالاً پشت دیوار مین بود) بعد از این دیوار خارجی یه دیوار دیگر به فاصله 20 متری دیوار اول بود و همه دیوارها دوربین و نگهبان داشت.
در استانبول سفارت روی یک تپه است که آدم نگاه میکند یاد هگمتانه میافتد (هفت قلعه تو در تو). اطراف سفارت هم درختان را قطع کردهاند تا اطراف را بهتر ببینند.
افرادی هم که دارند مصاحبه انجام میدهند انگار دارند روانشناسی میکنند تا مصاحبه. نفری یکی از اون لبخندهای بیروح روی لبهاشون است که انگار میخواهند به تو بگویندکه ما با هم مشکل نداریم و یا اینکه ببین ما چه خوبیم.
سفارت آمریکا در کانادا اینجوری نبود. البته گفته بودند که هیچ چیز با خودتان نیارید. از آب گرفته تا موبایل. ولی وقتی رفتم، زمانی که وسایل من از زیر دستگاه رد میشد ماموره اصلاً پشت دستگاه نبود. تازه وقتی خودم هم از دستگاه رد شدم دستگاه برای کمربندم بوق نزد. افراد مصاحبه کننده هم ساده بودند و معلوم بود زیاد دوره روانشناسی ندیدهاند.
توی سفارت یه پسر جون جود دیدم که یه عرقچین خوشکل خوشرنگ گذاشته بود روی سرش. همون لحظه یاد نظام وظیفه خودمون افتادم که پسره با باباش میآمد نظام وظیفه و باباهه مخصوصاً لباس نظامی میپوشید و پسر که معمولاً یه پیراهن آبی روی شلوار سیاه میپوشید و یه عینک ته استکانی فریم بزرگ قدیمی میزد و سرش رو هم پایین میگرفت تا هرچه بیشتر مظلوم نشان دهد تا شاید معاف شود. اینجا هم جودها با لباس فرم میآیند سفارت تا راحت ویزا بگیرند.
جالب بود و قتی توی سالن بودم یه ده دقیقه که گذشت یکی از این پاکستانیهای ریش خفن با دو تا زن محجبه به همراه یه بچه توی کالسکه آمدند توی سالن. قیافه ماموری که در سالن را باز میکرد تماشایی بود. بیچاره قرمز شده بود. میترسید هر لحظه این کالسکه بترکد و کل سفارت برود هوا.
۱۲ نظر:
ایول داری میری از کانادا
کار درستی داری میکنه. دلت محکم باشه.
مشکوک می زنی امیر، چه خبره؟
همه چیز رو گفتی الا نتیجه
میخوام ببینم میتونی برای پارتی آخر هفته خودتو برسونی یا نه :)
آی هوار، داد، بیداد.. من دیگه گریه م دراومد تو داری میری پیش ادوارد آلن و من هنوز اینجام، ای خدا ما رو به یار (یا یاران) برسون
آی داد، هوار، بیداد...
بابا هنوز معلوم نیست برم
اگه برم یک سالم پریده تازه آمریکا هم سختی های خودش رو دارد
شما دعا کنید خدا یه پولی به من بدهد که لااقل بلیط هواپیما رو بتوانم بگیرم
بنده مشکوک هم نمی زنم
این ادوارد هم نمی دونم از کجا فارسی یاد گرفته خیلی خوب می نویسد. ولی باید یادش باشد که ایجوری قبول نیست تک خوری خوب نیست اونم در یه ایالت دیگه
نتیجه هنوز معلوم نیست سفارت گفت تا یه ماه دیگه میل می زنند ولی خودم فکر می کنم پسر باشد
احتمالا فرستادند اف بی آی چک
در آخر باید بگم هوی تک درخت تو جات خوبه سفت بچسب که وقتی ما رو بیرون انداختند یه پشتونه ای داشته باشیم بیاایم پیش تو برات هواپیما بشوریم
amir bara kodoom daneshgaah dari miri ?
سلام بر کورش کبیر
آقا حالا کی رفته من پولم کجا بود برم؟
دانشگاه
Northeastern in Boston
هست
Hey Amir! ishalla karet dorost she.
man ham ye bar inkaro to frankfurt kardam.. harchand inja ham Dej booodesh... vali bade do mah be dalile "no ties to Germany" radam kardan!!! conclusion: ye tie vase khodet peida kon. pesar ya dokhtar ya kerevat farghi nadare... tie tie tie az man be to nasihat. mitooni bachche dar shi az ostadet.. in behtarin tie hastesh...
dar zemn koja mizari miri?... dame daste jaan kochooloo?
Jan dige bozorg shode.
Man ziyad esrari nadaram beram. nadadan ham nadadan. bedan ham miram be bache ha ye sar mizanam yakham ab she!
migan too US makhsoosan tarafa Oklahoma siyah haye bahali dare shayad beoona ham sar bezanam albate age ishoon ye state dige tashrif nadashte bashan.
To ham pasho biya inja cheghadr toolesh midi.
amir jan
gharare volleyball farda jom'e, @6pm joloye mize voroodie gym hast
ghorbanat
majid
amir jan, ishalla karet radif beshe biay, agha age oomadani shodi ye javab khoobi ham baraye in soal hazer kon "what brought you to US ?"
کار درست این سوال رو می بایست قبل از اینکه به سفارت می رفتم می پرسیدی
ولی جوابش هست
یک- کنجکاوی
دو- هیچ جا خونه آدم نمی شه (آمریکا) و فکر می کنم آمریکا از لحاظ تکنولوژی از کانادا قوی تر باشه
ولی من حتی به اون مصاحبه کننده هم گفتم که من 100% نمی روم شاید رفتم خوشم نیامد
شاید هم خوشم آمد ولی دیدم شرایطم اینجا در آینده از لخاظ کاری و زندگی بهتر است
آمریکا برم دیگه باید قید ایران رو بزنم
ارسال یک نظر