داشتم فکر میکردم که ما توی ایران خیلی کانالیزه شده زندگی میکنیم. تعاریف خوب و بد خیلی محدود و کاملا تعریف شده هستند. وقتی نگاه میکنی میبینی کل جامعه به یک سمت حرکت میکند و این حرکت آنقدر قدرتمند و تند است که تو چه بخواهی چه نخواهی تو را با خودش میبرد. بعضی قسمتهای این ماجرا به این برمیگردد که در کشور ما دولت برای مردم تصمیم میگیرد و مردم آزاد نیستند ولی یک بخش دیگر آن دولتی نیست خود ما هستیم. تو ایران یک سال مهندسی برق سال بعد مکانیک، یک سال عمران سال بعد معماری و مهندسی پزشکی مد میشود. در این سالها اگر تو بخواهی مهندسی شیمی بخونی دیوانه حساب میشوی. الان هم که تب اقتصاد و مدیریت بیداد میکند. خیلی از دوستای من الان رفتند و دارند یک مدرک مدیریت و یا اقتصاد میگیرند. یک سال مانتوها آبی میشود یک سال سفید. یک سال چکمه مد میشود. نکته این است مثلا وقتی از این شلوار جینهایی که خشتکشون پایین است مد میشود تو خودتو بکشی کل مغازهها رو زیر و رو کنی یک مدل عادی پیدا نمیکنی. تو هم یا باید همون مدل رو بپوشی یا شلوار پارچهای بپوشی. یادم میآید که بعضی وقتها از فروشنده میخواستی که مدل سادهتری بیاورد قصد داشت که تو را قانع کند که این مد روز است و دیگر مدلهای قدیمی پیدا نمیشوند. وقتی عمل دماغ مد میشود دیگه کسی نیست که روی دماغش چسب نباشد و همهشون هم میگن ما انحراف بینی داشتیم. نمیگم این چیزها اینجا نیست ولی روی کسی فشار جامعه نیست کسی بخواهد عمل میکند کسی هم که عمل نکند امل به حساب نمیآید.
امسال هالوین اینجا هوا خوب بود فکر کنم 12 درجه بالای صفر بود. این هالوین هم مثل چهارشنبه سوری خودمون هست. فقط این نیست که ملت لباس عجیب غریب بپوشند و راه بیافتند تو خیابون. بچههای کوچیک میان در خونهها و مردم به آنها شکلات میدهند. ما هم در چهارشنبه سوری همچین چیزی داشتیم که الان فقط ترقهاش مونده. صاحبخونه من میگه که قبلا بیشتر بچه میآمد در خونه ولی امسال کم شده. گفتم چند نفر آمدند گفت حدود 20 نفر.
پینوشت. داشتم تلویزیون نگاه میکردم دیدم که استاد من و یکی از بچهها که با هم کار میکنیم را تلویزیون نشون داد. داشتند در مورد توربینهای آبی که روی رودخونه گذاشتیم صحبت میکردند. رفته بودند روی رودخونه گزارش تهیه کرده بودند.
۱۲ نظر:
"این چیزعا اینجا نیست"
شاید این چیزعا نباشه، ولی چیزها رو نمی دونم
با حرفت موافقم، یه ایمیل هم زدم برات، بخونش
سلام. با حرفات موافقم. نکته جالبی رو مطرح کردی. اما دوست دارم به بخش پنهان قضیه هم نگاه کنی.
اگر بلوغ و توسعه یک جامعه رو بخواهیم مرور کنیم، باید به این توجه داشته باشیم که بحث بلوغ یک جامعه با یک متد در یکی از علوم مهندسی کاملا متفاوت هستش. در علوم کمی و مهندسی وقتی یک روش بهترین روش برای انجام کاری شد، از فردا همه تلاش می کنند تا از روش ایجاد شده استفاده کنند.
اما در مسائل جامعه شناسی و امور مرتبط با مسائل انسانی چنین نیست. جوامع باید در یک مسیر جرکت کنند. اینطور نیست که بشه سریع از کشورهای توسعه یافته الگو برداری کرد و سعی کرد همون روشی که الان در یک کشور در حال توسعه در حال انجام هست رو در کشوری دیگر پیاده سازی کرد. توسعه نیازمند حرکت در بلند مدت است. برای همینه که قدمت فرهنگی در کشورها یک افتخار جساب میشه.
اگر دقت کنی در دهه های 70 و 80 میلادی بحث مد در جوامع غربی و توسعه یافته کنونی به شدت بالا گرفته بود و کم کم تب آن فروکش کرد. از اون جا که ما هم باید موارد مشابه رو تجربه کنیم تا جامعه به بلوغ برسه، الان این مساله در ایران مطرح شده. عین همین مثال در زمینه مدیریت و اقتصاد هم هست. پس از جنگ جهانی ژاپنی ها به فراگیری علوم مهندسی تمایل داشتند، در حالیکه پس از گذشت زمان نیاز به مطالعه مدیریت و اقتصاد در انها ایجاد شد و این شده است که الان ژاپن تئوریهای مدیریتی جدید را به دنیا صادر می کند.
ایام خوششششش
من واقعاً تعجب می کنم که چطور دوستان عزیز من بعد از یک سال که تشریف میارن غرب و در این مدت بیشتر غربی هایی که باهاشون معاشرت دارند آدمهای توی دانشگاه هستند خیلی راحت در مورد کل جامعه و مذهب و رفتار ملتش نتیجه گیری می کنند.
فرمودید : "اینجا از این چیزها نیست". برادر من کی گفته اینو؟ شما هیچ میدونی اینجا روی دخترها مخصوصاً تو سالهای اول دبیرستان چه فشاری از طرف جامعه هست که حتماً شبیه مدل ها بشن!؟ هر سال یه عده زیادیشون به خاطر غذا نخوردن و لاغر شدن کارشون به بیمارستان کشیده میشه. پسرهاشون هم که همه میخوان آرنولد بشن
شما هیچ میدونی که مصرف مواد مخدر تو دبیرستانهای همین شهر خودمون چقدره و این قضیه کاملاً به شکل یک روند و یک مد بین پسرهای دبیرستانی دراومده که اگر این کارو نکنن تو پارتی ها و ... راهی ندارن؟؟
چرا راه دور بریم... شما هیچ پرسیدی از همین دانشجوها که رشته مورد علاقه اونها چیه؟ اینجا پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی رشته های محبوب ملت هستند و خیلی از کسایی که میبینی اطرافت یا دارن یه مدرک میگیرن که بعد برن پزشکی یا اینکه نمرشون نرسیده و امتحان ورودیشو قبول نشدن! اینجا رفتن به دانشکده پزشکی یک مد بسیار پرطرفداره
اگر اینجا عمل بینی کمتر هست، خوب برادر من شاید به خاطر اینه که حضرات بطور نژادی دماغهای کوچیکی دارن
من شدیداً توصیه می کنم چند دوست کانادایی جوان غیر دانشجو پیدا کنی و بعد بشینی قضاوت کنی
دوستان مجید و ایمان اشکالات تصحیح شد متشکر از دقتتون و شرمنده از کم توجهی من
حامد جان حالا که دقت می کنم می بینم که راست می گویی اینها این دوران را پشت سر گذاشته اند. من خودم توی عکس های دهه 60 70 انها دقت کرده ام و دیده ام که ان وقت ها بیشتر از مد پیروی می شده تا الان
آرمان جان ای حرفه ای
فرق من با تو در 6 ماهی است که زوئ تر آمدی اینجا
2- من هیچ وقت ادعا نکردم که حرف هام کاملا صحیح است این نظر من است و این برداشت من هست هر کس می تواند برداشتی داشته باشد
3- در مورد دوست و معاشرت باید بگم که ملاک من اتفاقا دانشگاه نیست اتفاقا به عقیده من در دانشگاه بیشتر از مد پیروی می شود تا محیط غیر دانشگاهی و من فکر می کنم کم در محیط های کانادایی نبودم حتی شاید بیشتر از خیلی ها البته اگر تنها پارتی را محیط غیر دانشگاهی حساب کنی شاید به نسبت بعضی ها کم بوده ولی آن را هم به میزان کافی رفته ام و اتفاقا در محیط های مختلفی هم رفته ام از مذهبی گرفته تا غیر مذهبی
4- من نگفتم اینجا مد صفر است ولی فشارش از ایران کمتر است ما که نمی خواهیم خودمون رو گول بزنیم. تو در مورد لاغری صحبت کردی من توی این یک سال و اندی که اینجا هستم خودم تا حالا کسی را ندیدم که لاغری مفرط داشته باشد اگر لاغر شدن را روی فرم بودن تعریف می کنی اون یه چیز دیگه است. اون مد نیست اون توجه به خود است که کار بسیار خوبی هم هست. در مورد مواد مخدر گفتی. آیا می توانی آماری ثابت کنی که میزان اعتیاد در کانادا بین نوجوانان از ایران بیشتر است؟
5- در مورد رشته تحصیلی گفتی تو خودت در بین همین دوستان کانادایی که داری و ما نداریم چند نفرشان پزشک و دندانپزشک هستند؟ یعنی اینجا کسی سراغ حقوق، مهندسی، سیاست، پرستاری، بیولوژی، شیمی، زبان شناسی، مدیریت، اقتصاد نمی رود؟ همه این دانشکده ها خالی هستند؟
من اینجا تنوع و آزادی بیشتری می بینم شاید تو نمی بینی. بالاخره هرکسی یه دیدی داره و هر کس هر جا راحت است زندگی می کند
خیلی وقت بود اینجا نیومده بودم. باحال می نویسی ها. راستی خوش میگذره؟
جمله مسخره ای نوشتی که "6 ماه بیشتر از من اینجا بودی". من فقط گفتم باید همه جای جامعه رو دید و ادعایی نکردم که بهتر میدونم.
از نظر من اینجا خیلی کانالیزه تره زندگی آدمها. اینجا یه مقدار مشخص پول داری. یه سری کار مشخص برات تعریف شده و یه سری تفریح کاملاً مشخص هم هست که همه انجام میدن
من شخصاً در ایران آدمهای بسیار متنوع تری از اینجا میدیدم. درسته اینجا ملت رنگهای مختلفی دارن و شاید حتی مدرکهای دانشگاهی رنگارنگ تری اما تفاوت در عمق آدمها کمه...
به قول کمانگیر حرف میزنیم ...
سلام باران خوش آمدی. ای بد نمی گذره شما چطورین اوضاع خوبه؟
رسیدی بازم سر بزن
;)
آرمان جان حرف من مسخره نیست خودت این حرف رو زدی. بعد هم به همین دو تا کامنت خودت نگاه کن تناقضات بین همین دو تا را در بیار
تلخ حرف میزنی برادر من. من به هیچ عنوان 6 ماه بیشتر بودن رو دلیلی بر بیشتر دونستن نمی دونم بلکه معتقدم از جنابعالی و بعضی رفقایی که سالهای خیلی بیشتری غرب بودن و اینجا به به چه چه میکنن و قربون صدقه هم میرید عمیقتر این جامعه رو دیدم. میتونیم بحث کنیم اگر چه به نظر فعلاً فایده ای نداره
ارسال یک نظر