eXTReMe Tracker

۰۶ تیر، ۱۳۸۷

در ایران چه خبر 2

من فکر می‌کنم تو ایران بچه‌ها خیلی فعال هستند. من که به دوستام سر زدم هر کدامشون 3 یا 4 تا کار انجام می‌دادند.
یکی مهندسی پزشکی امیرکبیر می‌خوند. تو یک شرکت نفتی کار تمام وقت می‌کرد. کلاس زبان آلمانی می‌رفت. تدریس خصوصی می‌کرد و تو این بین 3 یا 4 تا دوست دختر هم داشت.
یکی دیگه داشت سربازی شو انجام می‌داد. یه شرکت وارداتی هم داشت. تو یکی از شرکت‌های وابسته به مترو هم کار می‌کرد و کلاس زبان آلمانی هم می‌رفت.
یکی هم تو یک شرکت فرانسوی کار می‌کرد و در حال پارو کردن پول بود.
خلاصه ملت کلی فعال بودند.
توی دانشگاه شریف هم خبر خاصی نبود. فقط روی دیوار بیرونی ابن‌سینا رو به بوفه دوربین مدار بسته نصب کرده بودند. وسط باغ دلگشا رو هم شمشاد کاشته بودند تا ملت دیگه نروند روی چمن بشینند.


دکتر ک. م. هم یه دو هفته‌ای قبل از عید مهمون وزارت اطلاعات بوده چون تو یک کنفرانسی یک کم اطلاعات از خودش درز می‌دهد.
یکی از بچه‌ها به کار شریف تولید مقاله مشغول بود و داشت برای ارائه یکی از مقالاتش می‌رفت آلمان.
یکی دیگه امتحان جامع رو داده بود و داشت نفس می‌کشید.
یکی از برادران پس از قبولی در کلیه امتحانات ایران‌ایر و ارائه انگلیسی برای آنها مدت یک سالی بود که منتظر جواب گزینش هست.
یکی از مک‌گیل پذیرش داشت و رفته بود سفارت برای ویزا.
یکی دیگه از آمریکا پذیرش داشت و رفته بود قبرس ویزا گرفته بود منتظر کلیرنس بود.
تو این مدت برای یه پروژه‌ای رفتم نیروگاه شهید رجایی. خیلی جالب بود من تا به حال فکر می‌کردم که این ستون‌های بلند باید دودکش یا یه قسمت مهم از نیروگاه باشند. ولی اینها چیزی نبودند جز رادیاتور. داخل آنها خالی است و هیچ چیزی نیست. فقط دور پایه آنها رادیاتور قرار دارد و آب داغ خروجی توربین داخل این رادیاتورها می‌شود و چون ارتفاع این برج‌ها بلند است در نتیجه فشار هوای بالا کمتر است و هوا بالا می‌رود و باعث می‌شود تا هوا جریان پیدا کند و آب زودتر خنک شود. من برای کنجکاوی رفتم توی یکی از این برج‌ها و دیدم فقط یه برج بتونی تو خالی هست.
نکته دیگه قطعی برق بود. این قطعی اصلا ربطی به خشکسالی ندارد چون ما کلا 5 تا 7 درصد برق را از آب تولید می‌کنیم و بقیه آن از نیروگاه‌های گازی یا بخار تولید می‌شود. دلیل اصلی این قطعی‌ها این است که توربین‌های گازی نیروگاه‌های برای شرکت‌های زیمنس یا جنرال الکتریک هستند و ما هم تحریم تشریف داریم. جالب‌تر اینکه در ساعات پیک مصرف برای جلوگیری از قطعی برق شهرها برق صنایع را قطع می‌کنند. یعنی اگر برق شهری قطع شد به این معنی است که برق صنعت را قطع کرده‌اند ولی کافی نبوده. از طرف دیگر این پویایی و سود ده بودن صنعت ایران را نشان می‌دهد که بود یا نبودش تاثیری ندارد.


۱۳ نظر:

ناشناس گفت...

دقیقاً من هم قبل از دیدن اون برجها کلی همیشه سوال بود برام که چی هستن. سال اول دبیرستان از طرف مدرسه بردنمون بازدید. البته با توجه به اینکه ما تو قزوین درس میخوندیم اکثر بچه ها اشتیاقشون به این بود که ببینن که اون بالای برج بازه یا نه :)

ناشناس گفت...

افسوس كه اين مزرعه را آب گرفته
دهقان مصيبت زده را خواب گرفته

Amir Hossein گفت...

حرفه ای جان این قزوینی بودن چه ربطی به بالای برج خنک کننده داره؟

Amir Hossein گفت...

پریناز من چیزی ندارم بگم
;)

ناشناس گفت...

سلام
خوبي. اين چند تا پست تو رو خوندم. يه كمي زيادي منفي نوشته بودي. من خودم تازه برگشتم ايران و احساس مي كنم ما به اندازه خودمون چيزهاي خوبي داريم كه هيچ جا پيدا نمي شه.
تو فرانكفورت هيچ كي به آدم نمي گفت كجا بري بارت رو بگيري. كنفرانس خود ما تو شريف خيلي بهتر از كنفرانس asme بود. غذاهاي اينها فاجعه بود. هيج كي نمي دونست مثلا كلاس a كجاست يا اينكه به من بگن چه طوري از تلفن عمومي اونها استفاده كنم. شب بازي المان تركيه، جوانهاي مدرسه اي شراب به دست مي رفتند مركز شهر بازي رو ببيند. تو قطار فرانكفورت به برمن هم فرداي برد المان از پرتغال جوانهاي مست داد مي زدند كسي چيزي نمي گفت بهشون. من مي تونم ساعتها از نكات منفي اونها بنويسم و البته ساعتها از خوبي هاي آنها. بايد واقع بين تر باشيم.

ناشناس گفت...

سلام
خوبي. اين چند تا پست تو رو خوندم. يه كمي زيادي منفي نوشته بودي. من خودم تازه برگشتم ايران و احساس مي كنم ما به اندازه خودمون چيزهاي خوبي داريم كه هيچ جا پيدا نمي شه.
تو فرانكفورت هيچ كي به آدم نمي گفت كجا بري بارت رو بگيري. كنفرانس خود ما تو شريف خيلي بهتر از كنفرانس asme بود. غذاهاي اينها فاجعه بود. هيج كي نمي دونست مثلا كلاس a كجاست يا اينكه به من بگن چه طوري از تلفن عمومي اونها استفاده كنم. شب بازي المان تركيه، جوانهاي مدرسه اي شراب به دست مي رفتند مركز شهر بازي رو ببيند. تو قطار فرانكفورت به برمن هم فرداي برد المان از پرتغال جوانهاي مست داد مي زدند كسي چيزي نمي گفت بهشون. من مي تونم ساعتها از نكات منفي اونها بنويسم و البته ساعتها از خوبي هاي آنها. بايد واقع بين تر باشيم.

ُ گفت...

برادر احسان
اول برگشتنت رو تبریک می گویم
دوم امیدوارم خوش گذسته باشد
سوم آقا دست ما رو هم بگیر یه چند تا مقاله در محضر شما چاپ کنیم
آخر
من نمی دونم چرا همه فکر می کنند من منفی نوشته ام؟ من فقط اطلاعات دادم و سعی کردم کمتر نظر بدهم. در مورد قیمت های نون و تاکسی و خونه که فقط قیمت رو نوشتم نه گفتم کم است نه زیاد. بله قیمت خونه زیاد است ولی کرایه نسبت به اینجا کم است.
در مورد بچه ها هم که تعریف کردم گفتم همه فعال تر هستند
در مورد دوربین تو دانشگاه هم فقط اطلاع دادم. در مورد قطع برق هم راستش رو گفتم
این وضعیت واقعی ایران است نتیجه گیری با خود شماست. حالا اگر پیشنهادی داری و چیزی رو من ننوشتم که باید می نوشتم بگو.
من نمی گم اینجایی ها عالی هستند چون در این متن اصلاً طرفم اینجایی ها نبودند.
مشکل ما این هست که به مردم و حتی بعضی وقت ها به حودمان دروغ می گوییم. خوب ما تحریم هستیم و خیلی چیزها نتیجه تحریم است باید این را به مردم گفت (اگر فکر می کنیم مردم پشتیبان افکار کا هستند)

ناشناس گفت...

انانیموس عزیز

من نمی دانم شما چند وقت است که در ایران نبوده اید ولی طبق گفته خودتان «تازه» به ایران برگشته اید؛ پس بهتر است کمی صبر کنید تا بازگشتتان از این تازگی درآید و بلکه به کهنگی و واقع بینی برسد، آنگاه هرچه می خواهید از نکات مثبت ایران بگویید. (گرچه تا به حال هم غیر از «چیزهای خوب» به مورد دیگری از خوبی های ایران اشاره نکرده اید.)

من اگر این قدر راحت درباره ایران اظهار نظر می کنم به خاطر آن است که بیش از 26 سال است که در ایران ام و به این نکته وقوف کامل دارم که تنها دلیل خوب بودن ایران -آنهم پس از یک سفر چند ماهه یا چند ساله خارجی- این نیست که ایران وطنم است.

از صمیم قلب امیدوارم در ایران به شما خوش بگذرد

ناشناس گفت...

بابا این انانیموس هم که آشنا از آب دراومد.
آقا ما خیلی مخلصیم.
زنده باد ایران!
اینشالا آلمان هم صحیح و سالم بمونه که هر از گاهی بر و بچز یه سری بزنن بهش.
امیدوارم خوش گذشته باشه

ُ گفت...

حاج آقا پویا شما دیگه چرا برادر؟ مگه ایران چش هست؟ شما این حرف ها را نزنید حداقل الان نزن وقتی کارت راه افتاد هرچی خواستی بگو

ناشناس گفت...

برادر حزب اللهی، حاج امیرحسین
سلام
اولا رسیدن شما بخیر و سلامت، انشالا هرچه زودتر توفیق پیدا کنیدو پرچم اسلام را در آن بلاد سراسر کفر برافرازید و ثواب مسلمان کردن کفار نصیبتان شود.
حاج آقا، بنده وظیفه ی شرعی خودم می دانم که نکته ای را خدمت شما یادآوری کنم و آن اینکه همیشه به خاطر داشته باشید، بندگان خداوند تنها او را می پرستند و از او یاری می جویند. بنابراین نیازی نیست که برای راه افتادن کارمان دست به دامن دیگران شویم.
برادر کوچکتر شما حاج الـ-فویا

ُ گفت...

حاج الفویا (پویای سابق)
فرمایش شما درست برادر ولی برادر بعضی وقتها می شود که دیگه کاری از خدا هم بر نمی آید مگر اینکه حضرت عباس کاری کند. ولی در آن سرزمین اسلام از حضرت عباس هم کاری بر نمی آید پس همان دامن را دو دستی بچسب.
در مورد پرچم هم مشکل تعداد پرچم ها موجود است که کم می باشد و برخی هم به تصویر منحوس شیر و خورشید منقش است لذا شما لطف فرموده پس از گرفتن وضو به خیابان فردوسی رفته پرچمی اسلامی تهیه و برای این جانب ارسال نمایید.
با آرزوی توفیق روز افزون
عبدالامیر الحسینی
6 ربیع الاول سنه 1432

ناشناس گفت...

امير جان سلام
ميدونم خيلي دير دارم کامنت مي ذارم اماخودت تو ايران بودي احتمالا فراموش کردي نفس کشبدن نو ايران مفهومي نداره حتي بعد از جامع
فقط تفاوتش با اونجا اينه که اين ترافيک کار ريطي به کار اصلي آدم نداره. هر کار اصلي هزار نا کار فرعي با خودش داره که لزوما کوچکتر از کار اولي نيستند. بنابراين کارتن سيمسونو يادت بيار و غم اينجا رو نخور. همانطور که پويا براي اين برادرمون که در آلمان بزرگ شده!! کامنت گداشته.