ژانویه امسال یه دوربین SLR خریدم. از همون تاریخ شدم مسول عکاسی در مراسم و مناسبتها. خیلی کاره سختیه. عکس گرفتن به کنار روز بعد هر ده دقیقه باید انتظار داشته باشی یکی بیاد در آفیست و عکس بخواد. نکته دیگهای که باید توجه بشود این است که معمولا عکسها نیاز به سانسور دارند چون یا یکی توش خوب نیافتاده یا یکی دوست ندارد که عکسش رو یکی دیگه داشته باشد. این موضوع در مورد خانمها بیشتر صدق میکند. برای همین تصمیم گرفتم بجای عکاسی از آدمها از طبیعت عکس بگیرم چون دردسرش کمتره. اولین سوژه هم دو روز پیش توی باغچه خونه پیدا شد. این آقای قورباغه داشت وسط سبزیهای تازه کاشته شده بنده در باغچه ورجه وورجه میکرد که بهش پیشنهاد عکاسی دادم. اولش خیلی تقلا میکرد و قبول نمیکرد ولی بعد که بردمش توی اتاق آرومتر شد. هی سعی کردم از پرشش عکس بگیرم ولی نمیشد. این قورباغه خیلی با من هماهنگ نبود. من عکس میگرفتم اون ثابت نشسته بود. اون میپرید من عکس نمیگرفتم. عکسهایی هم که تونستم بگیرم یا تار میشد یا تاریک. خلاصه بهترین عکسهایی که تونستم بگیرم اینها بودند. البته در آخر برای تشکر بهش اجازه دادم که پشههای توی باغچه رو به شرطی که سبزیها رو لگد نکنه بخوره.
۱۱ اردیبهشت، ۱۳۸۹
دوربین جدید
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۶ نظر:
فكر كردم ديگه اين وبلاگ تعطيل شده ، صبح كه ديديم نوشتي تعجب كردم.
قورباغه به اين كوچيكي من نديده بودم
haha, emroz ro link e webloget to weblog am haminjori click kardam, goftam ba inke tatile vali berim ye sari bezanim, entezar nadashtam chizi bebinam. :D
in ghorbagheie khanome, :D .
هبرون جان متشکر
بعضی وقتها نوشتن سخت برام می شه برای همین نمی نویسم
ولا من هم قورباغه این اندازه ای ندیده بودم
نا شناس جان خیلی لطف کردی
راستش این قوباغه اگر خانم بود که ازش عکس نمی گرفتم. اول مردی خودش رو ثابت کرد بعد عکس گرفتم
;)
دستت درد نکنه امیر حسین حالا دیگه برو از قورباغه ها عکس بگیر...اسم شیرازی ها بد در رفته!!!!! ممنون که بازم می نویسی
زهره فورباغه چه ربطی به شیرازی داره؟
ارسال یک نظر