تابستون اولین سال فوق لیسانس بودم که رفتم یه شرکت هواپیمایی برای کار. قبل از این شرکت من دو سه جای دیگه هم کار کرده بودم و در همان زمان در یک شرکت دیگه هم ساعتی کار میکردم. رفتم رزومه دادم و بعد من را برای مصاحبه خواستند. این شرکت هواپیما سمپاش، گلایدر و هواپیما دونفره میساخت. کسی که با من مصاحبه کرد رئیس دفاتر طراحی شرکت بود و یک نفر دیگه. اولین سوال این بود اون جاهایی که کار میکردم کارم چی بوده؟ من هم گفتم آیرودینامیک تجربی و یک جا هم دفتر طراحی. بعد گفت اونجا که کار میکردی فلانی رو میشناختی؟ گفتم نه. گفت رئیس فلان قسمت کی هست گفتم فلانی. بعد کلی حرف زد که آره من هم یه مدت اونجا کار میکردم و فلان چیز رو من طراحی کردم و براشون ساختم. من هم که به این خالی بندیها عادت داشتم هی میگفتم چه جالب! جدی! و... آخه تو ایران مد هست اگه طرف 3 سال تو کارخانه ایرانخودرو کار کند و حتی آبدارچی هم باشد و تو این مدت خط تولید سمند راه افتاده باشد میگوید آره سمند را من طراحی کردم.
خلاصه بعد از کلی خاطره گفت فلان چیز را چطور طراحی میکنند؟ من هم گفتم اول این کار رو میکنیم بعد این بعد هم این. بعد کلی بحث کرد که چرا مثلاًَ از این روش استفاده نمیکنی و... حالا کل این حرفها هیچ ربطی به محصولات این کارخانه نداشت بلکه همه سوالات به شرکتی که قبلا کار میکردم ربط داشت. آخر هم طبق معمول گفتند که خبرت میکنیم. بعدها که مشغول به کار شدم مطلع شدم که این فرد مصاحبه کننده نوشته بود که من اطلاعات خوبی دارم ولی ما به تخصص ایشان نیاز نداریم. بعد معاون شرکت که استاد دانشگاه خودمان بوده پاراف کرده که چرا اتفاقاً نیاز داریم.
من تو این شرکت اول کارشناس بودم بعد شدم رئیس بخش پیشرانه و موتور و دم آخری که داشتم میآمدم یه 2 3 ماهی شدم رئیس دفتر طراحی. البته اون زمان داشتند شرکت را میفروختند. خلاصه در مدت یک سال و نیم کلیه پلههای ترقی را طی کردم و به دلیل کمبود پله در ایران آمدم کانادا.
این شرکت ما وابسته به وزارت صنایع بود و اسمش بود صنایع هوایی ایران. این شرکت دفترش تو جردن بود و یه فرودگاه داشت تو آبیک قزوین. شرکت یه هواپیما سمپاش منتاژ میکرد به اسم آوا 303 یک گلایدر تولید میکرد که 50 تا هم سفارش داشت به اسم آوا 101 و یک هواپیما آموزشی دو نفره که خودشان طراحی کرده بودند و حتی تو نمایشگاه هوایی استرالیا هم رفته بود و مشتری استرالیایی حاضر شده بود تا 150 فروند از این هواپیما را بخرد ولی به دلیل پشتکار و پارتی بازیهایی که در تعیین پیمانکار برای تولید هواپیما صورت گرفت پروژه که قرار بود 1 ساله 50 هواپیما در مرحله اول تولید کند بعد از 2 سال دو تا هواپیمای نصفه تحویل داد و قرارداد بهم خورد. این فردوگاه 4 یا 5 کیلومتر با احمدآباد مصدق فاصله داشت و اسمش بود فرودگاه آزادی. اسم فرودگاه از روی اسم مرحوم کاپیتان آزادی خلبان تست پرواز این هواپیما گرفته شدهبود. هر هواپیما بعد از ساخته شدن بسته به نوع کلاسی که هواپیما در آن قرار میگیرد باید یک سری تستهای زمینی و هوایی انجام دهد تا مجوز تولید و پرواز بگیرد. یکی از تستها تست Spin هست. در این تست خلبان سرعت هواپیما را کم میکند تا جایی که جریان هوا از روی سطح بال جدا شود که اصطلاحاً میگویند Stall. چون هواپیما هیچگاه کاملاً متقارن نیست استال روی یک بال زودتر رخ میدهد و هواپیما به اون سمت کج میشود و بعد در یک حرکت مارپیچ رو به پایین میآید. این حالت خیلی خطرناک است و هواپیماهایی مانند هواپیماهای مسافری نباید در هیچ شرایطی و مانوری وارد این مرحله بشوند. ولی در مورد هواپیماها کوچک مثل آوا 202 قانون میگوید اگر هواپیما وارد اسپین شد باید خلبان بتواند آن را از اسپین خارج کند. لذا یکی از تستها تست اسپین است. برای هواپیمای جدیدی که تازه تولید شده و خصوصیات آیرودینامیکی و دینامیکی هواپیما در شرایط واقعی هنوز تست نشده این یک تست خطرناک است و برای اطمینان هواپیما را به چتر مجهز میکنند که اگر از اسپین خارج نشد چتر را باز کند و هواپیما را از اسپین خارج کند.
روی هواپیمای آوا چتر نصب شد و کاپیتان آزادی سوار آن شد تا ابتدا چتر را تست کند و مطمئن شود درست کار میکند. به گفته کارشناسان مرحوم آزادی در آن روز کمربند خود را نبسته بود و به محض باز شدن چتر سر وی به کنسول جلوی هواپیما میخورد و فوت میکند و هواپیما هم بعد از طی مسافتی سقوط میکند. الان بدنه این هواپیما در کارگاه بال و بدنه شریف است و بچهها روی آن کار میکنند. خلاصه این شد که اسم فرودگاه شد آزادی ولی بردران اطلاعات که از این موضوع خبر نداشتند و قبلا هم توجیه نشده بودند یه مدت به شرکت گیر داده بودند که آره این اسم فرودگاه به خاطر حزب آزادی طرفدار دکتر مصدق شده آزادی و باید عوض شود. ولی با تلاش بسیار آخر متقاعد شدند که این اسم ربطی به حزب آزادی ندارد.
اینجا فیلم تست اسپین هواپیما را گذاشتم که کاپیتان خرمدل آن را انجام داد. این کاپیتان خرمدل خیلی آدم باحالی است کلی از هواپیماهای ساخت ایران را خودش تست کرده. خودش خلبان فانتوم بوده و به قول خودش 54 تا کشور رو رفته و حتی دوره F-18 هم تو آمریکا دیده.
۸ نظر:
Hmmm...
I have been always in a dream for flying; But everytime I get to the plane, I can't help thinking of falling down...
You may not believe such a bilateral feeling...
Now I can count on you for a safe flight!!
:)
Good luck my flight engineer!!
برادر امیر، خبر جدید اینه که رییس سازمان فضایی ایران اعلام کرده که ایران تا ده سال دیگر فضانورد به فضا می فرستد (و نه وزنه بردار!) و مهم تر آنکه ایشان اذعان داشته در مدت شش ماه تا یکسال، تاریخ مشخص پرتاب اولین ایرانی از سکوی پرتاب بومی اعلام خواهد شد.
پریناز جان روی من حساب نکن توی ایران می تونستی روی من حساب کنی و می بینی که توی ایران که من و دوستام کار می کنیم هیچ سانحه ای رخ نمی دهد. اینجا به ما اجازه کار در این پست های حساس را نمی دهند اگر اجازه بدهند اینجا رو هم مثل ایران آباد می کردیم
پویا اگر زمان اسم نویسی من نبودم اسم من را هم بنویس. ولی قبلش بگو که چی باید با خودم بیارم. مسواک و لیوان و ... راستی متکا چی خودشون دارند؟
enshaallaah ma avalin mellati bashim ke ie niroogahe atomi dar maah tasis mikone
-E A G
E A G
قبل از ساخت نیروگاه روی کره ماه باید سطح ماه را از وجود کثیف اسرائیل پاک کنیم
هم مهندسی هم خوشمزه.در واقع حداقل دو کارو همزمان انجام میدی.این خودش بیانگر توانایی های بالای شماس.واقعا ماها توی ایران چیو از دست دادیمو خودمون خبر نداریم.
جناب ناشناس مسخره می فرمایید دیگه. دستت درد نکنه خوشمزه هم شدیم؟
;)
ارسال یک نظر