eXTReMe Tracker

۱۲ آبان، ۱۳۹۶

یک خاطره

40 کیلومتر وسط کویر قرار گرفته. از جاده اصلی که جدا می شی باید 20 کیلومتر توی یک جاده خاکی رانندگی کنی تا به این روستا برسی. توی مسیر هم هفت هشت تایی روستای دیگه هست. جاده برخلاف تصوری که از کویر هست از وسط تپه ها و کوههایی با ارتفاع متوسط می گذرد. در بعضی نقاط جاده با مسیر رودخانه ای خشک تلاقی می کند. این رودخانه معمولا زمانی که بارندگی می شود آب سیلاب را هدایت می کند. برای همین مسیر رودخانه سنگلاخی هست. توی مسیر که می روی خونه های خشتی نیمه خراب می بینی. مطمئن نیستم هنوزی کسی توی این خونه ها هست یا نه. ولی از سبزی درختان باغ های اطراف این خونه های نیمه خراب می توان حدس زد که زندگی جریان دارد. زندگی آدمهایی بی صدا که حتی موقع مرگشان هم جریان زندگی بهم نمی خورد. اینها از جنس طبیعت و خاک هستند. 

به روستا که می رسی معمولا دم غروب هست. هوا دارد تاریک می شود. وسایل را از شیب باغ بالا می بری و داخل خونه می بری. خونه خشتی با سقف گنبدی هست. یه جوب آب از پایین خونه جریان دارد. این آب از کیلومترها دورتر می آید. درست از وسط کویر تشنه. و سخاوت کویر این است که در عین تشنگی آب را نمی بلعد و می گذارد تا به باغ ها و مزرعه ها برسد.

آفتاب در این دیار همه چیز را پاک می کند. آنقدر پاک که می خواهی بشینی روی خاک و از اونجا جایی نری. بشی بخشی از اون.




هیچ نظری موجود نیست: