توی ایران که بودم یکی از کارهایی که خیلی از استادها میکردند این بود که غنائمی رو که با خودشون از خارجه آورده بودند می فروختند. این غنائم از کتاب جزوه بود تا نرمافزار و غیره. مخصوصا در رشته من که هوافضا بود این اطلاعات بسیار حیاتی و بدست آوردن آنها مشکل بود. از طرفی به دلیل رقابتی بودن صنایع در ایران اگر صنعتی برنامه یا اطلاعاتی داشت به صنعت دیگر نمیداد. حالا فکر نکنید دارم در مورد صنایع خصوصی حرف میزنم، نه همون صنایع دولتی که همشون به هم ربط دارند هم از هم پنهان میکردند. چرا؟ چون تو اگر اطلاعاتی داشته باشی که رقیبت نداشته باشد میتونی پیش رئیس بزرگ خودت رو بزرگ کنی. به همین دلیل آقای استاد میتوانست یک جزوه یا نرم افزار واحد را به چند جا بفروشد. یادم میآید که نرم افزارهایی که به رشته ما ربط داشتند دیجیتالدتکام و میسایلدتکام بودند. این نرم افزارها رو آمریکای جنایت کار مجانی در اختیار محققین قرار داده بود بعد این محققین ایرانی و اساتید آینده ضمن استفاده از این نرمافزارها یک کپی هم برای خود کنار گذاشته بودند و بعد از مراجعه به ایران به صنایع میفروختند. یکی ورژن قدیمیش رو داشت یکی ورژن ویژوال، خلاصه هرکس هرچی دستش رسیده بود آورده بود و فروخته بود.
اما اینجا من دو هفته پیش رفتم پیش یه استادی تا یک سری اطلاعات در مورد توربینهای بادی عمودی بگیرم. این استاده استاد ریاضی بود و قبلا با یک شرکت بزرگ آمریکایی کار میکرد (Sandia laboratories) که در سال 1980 یک سری توربین بادی عمودی ساخته بودند. من که بهش گفتم که آیا اطلاعاتی در این مورد داری یا نه دیدم که یک کارتن بزرگ از زیر میزش در آورد و به من داد و گفت این کل اطلاعات این پروژه هست. خلاصه آوردم اتاقم داخل کارتن رو چک کردم. هرچی گزارش، تست تونل باد کد عددی و نقشه بود رو توی کارتن پیدا کردم. حالا دارم فکر میکنم که اون اساتید اطلاعات ناقص 1950 رو فروختند من هم میتونم اطلاعات 1980 رو بفروشم حالا باید یه بازار یابی کنم ببینم چند میخرند شاید بعد از سالها درس خوندن خدا خواست و پولی در آوردم و به شغل شریف برج سازی روی آوردم.