eXTReMe Tracker

۰۸ مهر، ۱۳۸۷

انتخابات کانادا

حدود 15 روز پیش هارپر نخست وزیر کانادا مجلس را منحل کرد تا انتخابات زود هنگام برگزار کند. اون هنوز یک سال دیگه می‌توانست نخست وزیر باشد. انحلال مجلس از اختیارات نخست وزیر است و او این کار را برای این کرد که فکر می‌کرد در حال حاضر بیشترین محبوبیت را دارد و حتماٌ می‌تواند اکثریت مطلق مجلس را بدست بگیرد و یا عده‌ای تفسیر می‌کنند که او فکر می‌کند در آینده ممکن است محبوبیتش کم شود لذا انتخابات زود هنگام برگزار کرده. در سیستم کانادا هر حزبی اکثریت مجلس را بدست آورد نخست وزیر را انتخاب می‌کند. در کانادا چهار حزب اصلی وجود دارد که عبارتند از: محافظه کار، لیبرال، چپ (NDP) و حزب سبز. سیستم انتخابات هم اینجوری است که پس از انحلال مجلس افراد شروع به تبلیغ در منطقه خود می‌کنند. مثلا در وینیپگ دانشگاه و اطراف آن در منطقه جنوبی شهر قرار دارد و این منطقه برای خودش یک سری کاندید از احزاب مختلف دارد و مردم این مناطق فقط حق دارند به کاندید منطقه خود رای بدهند. بچه‌های کانادایی به من گفتند قبل از رای گیری به در خانه‌ها می‌روند و آمار گیری می‌کنند که چه افرادی در این منطقه هستند البته حتماً خودشان هم در مدارک سیستم خود نام این افراد را دارند.

هم آفیسیم می‌گفت که تو وینیپگ برای انتخابات ایالتی چپی‌ها رای می‌آورند و برای انتخابات کشوری محافظه کاران. آماری هم که تلویزیون نشان می‌داد محافظه کاران (حزب هارپر) جلو است.

جالبی انتخابات کانادا این است که خود مردم هم 15 روز پیش فهمیدند که یک ماه دیگه انتخابات دارند و همه شاکی بودند که الان حدود یک سال است تلویزیون دارد در مورد انتخابات آمریکا صحبت می‌کند بعد کانادا در مدت یک ماه باید انتخابات برگزار شود. الان هم تبلیغات تلویزیونی کاندیداهای آمریکا از کانادا بیشتر است و اخبار بیشتر به انتخابات آمریکا می‌پردازد تا کانادا.

تبلیغات انتخاباتی بدین صورت است که مردم جلوی خونه‌های خودشون تبلیغ کاندید مورد علاقشان را نصب می‌کنند. تبلیغات زیر مربوط به حزب محافظه کار(آبی رنگه) و حزب چپ (سفید و سبز) است.




۲۹ شهریور، ۱۳۸۷

هزینه زندگی

قرار شد که راجع به هزینه‌های زندگی اینجا بنویسم. راستش هزینه‌ها بستگی زیادی به نوع زندگی افراد و همچنین تعداد دوست دخترهای آنها دارد. ولی اصولاً هزینه‌های اساسی از قرار زیز است:

کرایه خونه:

اگه مثل من با دوست دختر 80 سالتون زندگی کنید این هزینه به ماهی 280 دلار کاهش می‌یابد ولی در غیر این صورت هزینه یک اتاق بین 340 تا 400 دلار ماهی، خونه یک خوابه بین 550 تا 750 و خونه دوخوابه بین 700 تا 900 دلار ماهی است. این هزینه‌ها مربوط به اطراف دانشگاه است که اتفاقا منطقه خوبی است. برای کم شدن هزینه‌ها بچه‌ها معمولاً یک خونه دوخوابه را با هم شریکی اجاره می‌کنند که نفری حدود 350 تا 450 می‌افتد. هزینه خوابگاه به نسبت امکاناتش زیاد است و بعضی از خوابگاه‌ها غذا روی خوابگاه است. چه بخواهی چه نخواهی. توی تورنتو دوستای من برای یک خونه یک خوابه تو یک منطقه بد شهر حدود 800 دلار می‌دهند.

هزینه بعدی مربوط به خود دانشگاه است. دانشگاه ما سالی حدود 9000 دلار هزینه دارد که برای دانشجوی دکتری از سال 3 و برای دانشجوی فوق از سال 2 این هزینه به سالی حدود 1000 دلار کاهش می‌یابد که هزینه بیمه درمانی است. دانشگاه‌ ساسکاچوان حدود سالی 3000 تا 4000 دلار، دانشگاه‌های ایالت انتاریو حدود سالی 16000 دلار، دانشگاه کنکردیا و مک‌گیل حدود 7000 تا سالی ولی دانشگاه دِمونترال مجانی است. دانشگاه‌های آلبرتا تقریبا مثل دانشگاه خودمون هست یعنی سالی 9000 دلار. در مورد دانشگاه‌های بریتیش کلمبیا زیاد نمی‌دونم ولی فکر کنم آنها هم حدود سالی 10000 دلار باشند.

هزینه خوراک بستگی زیادی به این دارد که چطوری بخوری. اگر خودت آشپزی کنی و مثل این زنای خونه‌دار آخر هفته‌ها تو سوپرستور باشی و قیمت‌ها را چک کنی و بدونی کدام فروشگاه چه جنسی را ارزونتر می‌فروشد خرج غذای یک نفر در ماه بین 100 تا 200 دلار می‌شود. ولی اگر بخواهی بیرون غذا بخوری، مثلاٌ یک همبرگر با سیب‌زمینی و نوشابه می‌شود حدود 10 دلار فرض کن دو وعده بخوری می‌شود روزی 20 دلار که در ماه می‌شود 600 دلار. پس بیرون نخور آفرین.

موبایل. اینجا چندین شرکت دارد که قراردادهای مختلفی دارند. مثلاً یکی ماهی 20 دلار هست که با این 20 دلار شما 250 دقیقه می‌توانی زنگ بزنی یا یک بهت زنگ بزند. ولی اگر می‌دونی از ایران هفته‌ای 3 بار بهت زنگ می‌زنند و میانگین مکالمه 30 دقیقه است بهتر است از قرارداد شرکت فایدو استفاده کنی که 36 دلار است ولی در عوض 150 دقیقه می‌توانی صحبت کنی و اگر کسی بهت زنگ بزند پولی برای تو نمی‌افتد.

هزینه رفت و آمد. در تابستان می‌شود از دوچرخه استفاده کرد و اگر فاصله خونه تا دانشگاه جوری است که در زمستان نمی‌شود پیاده آمد باید باس‌پس بگیری که برای دانشجو‌ها ماهی حدود 60 دلار است که این در تورنتو حدود 120 دلار است ولی عوض هر تعداد که بخواهی می‌توانی سوار اتوبوس بشوی. در غیر این صورت بلیط اتوبوس 2 دلار و 25 سنت است. فکر ماشین رو هم نکن. اینجا با 5000 دلار می‌شود یک ماشین دسته دو خوب مثلاً تویوتا 2001 خرید ولی این پول بیمه‌اش خیلی زوره. سالی حدود 1200 دلار حالا می‌خواهی هر روز از ماشین استفاده کن یا نه بگذارش تو پارکینگ. تازه اگر بخواهی ماشین را دانشگاه بیاری ماهی 60 دلار هم پول پارکینگ هست. اگر می‌خواهی برای تفریح و مسافرت از ماشین استفاده کنی اگر با 4 5 تا از بچه‌ها بری ماشین کرایه کنی ارزانتر می‌شود. مثلاًَ یک ماشین روزی 80 یا 90 دلار یا با همین قیمت می‌توانی بجای وسط هفته دو روز تعطیل آخر هفته ماشین بگیری.

این بود کلیات خرج‌های ما بقیش خرج‌های موردی است. بلیط هواپیما به تورنتو رفت و برگشت بین 350 تا 600 دلار است بستگز دارد کی بگیری. رستوران بین 15 تا 30 دلار البته گرونترش هم هست. تاکسی یک مسیر 5 دقیقه‌ای 10 دلار می‌شود. تا فرودگاه وینیپگ می‌شود حدود 30 دلار. تو تورنتو من شنیدم از فرودگاه تا ریچموند‌هیل که مقر بچه‌های ایرانی است حدود 60 دلار می‌شود ولی من تا حالا جرات نکردم این مسیر رو تاکسی بگیرم فامیلمون خدا خیرش بده همیشه دنبالم آمده.

این بود شرح خرج‌های من خودتون جمع بزنید ببینید چند می‌شود اگر چیزی تهش موند برم دوست دختر بگیرم البته بعد از ماه مبارک.

۲۱ شهریور، ۱۳۸۷

آثار باستانی

بعضی وقت‌ها از روی آثار باستانی چیزهایی روشن می‌شود. از جمله اینکه در زمان هخامنشیان خط ایران با خط زمان ‏ساسانیان فرق داشته. خطی که در زمان ساسانیان رواج داشته خیلی شبیه خط یونانی می‌باشد. یعنی هر کشوری که به ‏ایران حمله می‌کرده یه حالی به کل زبان و فرهنگ و همه چیز می‌داده تا قوم بعدی حمله کند. یه نکته دیگه هم که در ‏آثار زمان هخامنشیان جلب توجه می‌کند دماغ و موهای آنها است. موهای آنها فر دار بوده (شایدم هم فر می‌زدند) و ‏دماغ‌شان هم سر پایین بوده (قابل توجه ایرانیان علاقه‌‌مند به فرهنگ ایرانی و جراحی پلاستیک). شاید چند وقت دیگه ‏مد بشه دکتر‌های جراحی زیبایی تبلیغ کنند که:‏
آیا دوست دارید دماغی کاملاً ایرانی داشته باشید؟ آیا می‌خواهید اصیل بودن و ایرانی بودن خود را تو چشم دیگران ‏بکنید؟ دکتر فلان دماغ سازان فرزند برومند دکتر دماغ سازان بزرگ پدر دماغ ایران، فوق تخصص جراحی پلاستیک از ‏دانشگاه پیت حلبی کالیفرنیا، عضو انجمن جراحان آمریکا. طراحی دماغی کاملاً هخامنشی با لیزر بدون درد و برگشت. ‏کاملاً تضمینی.





چند دماغ و مدل هخامنشی در بالا آمده و چند مدل ساسانی هم در پایین آمده. به خط ها هم توجه کنید فقط مدل دماغ رو نگاه نکنید






۱۷ شهریور، ۱۳۸۷

چند روز خارج شهر

یه 2 3 روزی خارج شهر بودم. رفته بودیم روی رودخانه. حدود 200 کیلومتری شمال شرقی وینیپگ نزدیک مرز انتاریو یه سد هست که حدود 80 سال قدمت دارد و یه نیروگاه 200 مگاواتی دارد. شرکت نیو انرژی توربین‌های آبی تولید می‌کند و ما دو تا از این توربین‌ها را زیر قایق قبل از سد نصب کردیم و دیتا برداری می‌کنیم. هر روز خدا یه چیز این توربین‌ها می‌لنگد. تو زمستون که بود اطراف قایق یخ می‌زد و می‌بایست یخ بشکنیم و اگر نمی‌شکستی قایق چپه می‌شد. تو تابستون که آمدیم خیر سرمون دیتا برداریم دیدیم اگر توربین برای خودش بچرخد و باری روی آن نباشد قایق می‌لرزد (فرکانس توربین و فرکانس طبیعی قایق نزدیک هم می‌شد) وقتی که روی توربین 25 کیلوواتی بار گذاشتیم فیوز سوخت. بعد که آن درست شد دیدیم اینورتر درست کار نمی‌کند. اون درست شد ترمزهای توربین مشکل پیدا کرد. خلاصه ماجرایی بود. تو هفته قبل 3 نفر از نیو انرژی از کلگری آمده بودند دونفر هم از شرکت پاور وان از کالیفرنیا آمده بودند. ما هم 3 نفر از دانشگاه رفتیم. این سد توی پارک حفاظت شده وایت شل هست. موبایل هم اونجا خط نمی‌دهد. به ما اونجا دو تا خونه دادند که شب‌ها اونجا می‌خوابیدیم. آشپزهای اونجا حرف ندارند خیلی خوشمزه غذا می‌پزند و کلی هم غذا می‌پزند. در وعده غذا از سوپ و دو نوع سالاد گرفته بود تا کیک و 6 نوع آبمیوه. من غذاهای ظهر را نگه می‌داشتم و با شام موقع افطار می‌خوردم. آدم‌هایی که آمده بودند همگی باحال بودند. من تو ایران هم برای انجام پروژه فوق می‌رفتم شیراز اونجا هم روابط خیلی خوب بود ولی نمی‌دانم چرا در بقیه جا ها اینطوری نیست. شاید بخاطر تنوع است شایدم بخاطر اینکه آدم‌ها در این مدت کوتاه فقط شناخت کمی از هم می‌گیرند و کمتر از نقاط ضعف و یا بدی‌های هم باخبر می‌شوند شاید هم دلیل دیگری دارد. اونجا بچه‌های معمولاً شب قبل از خواب به خونه ما می‌آمدند تا آبجو بخورند و ما هم افطار خودمون رو می‌خوردیم. آبجو‌ها شیشه‌ای بودند و بچه‌ها دربازکن نداشتند داشتند بالا پایین می‌شدند که من با قاشق در آبجو‌ها را براشون باز کردم. تعجب کرده بودند و نمی‌دانستند که قاشق استفاده‌های دیگری هم دارد انگار دنیای جدیدی روبرویشان باز شده باشد ذوق کرده بودند. شب توی راه شفق قطبی رو هم دیدم. خیلی باحال بود تا حالا ندیده بودم انگار که یک قسمت از آسمان روشن باشد. رنگ شفق قطبی سبز رنگ بود ولی بچه‌ها می‌گفتند شفق قطبی قوی به رنگ‌های قرمز و بنفش هم در می‌آید.
وقتی برگشتم شهر دیدم تبلیغات انتخاباتی مک‌کین هست. باز دارند خالی می‌بندند. کلی آدم تو استادیم جمع شده بودند. توی قیافه بیشتر آدم‌های توی استادیوم سادگی موج می‌زد سادگی همراه با حماقت. یه عده دیگه هم مثل گرگ که به بره نگاه می‌کند نگاه‌هایی محاسبه گرانه داشتند و اصلاً به حرف‌های مک‌کین گوش نمی‌دادند فقط کار‌هایی که از قبل برای آن برنامه ریزی شده بودند را انجام می‌دادند از جمله این خانم آلاسکایی همکار انتخابی مک‌کین که هر از چند‌گاهی وقتی مک‌کین اسم اون رو می‌برد بلند می‌شد و با لبخند یه دستی تکان می‌داد. ولی خدایی همکار خوشگلی انتخاب کرده این پیرمرد. یکی از راه‌های موفقیت استفاده از مغزهای آماده افراد ساده است. باید با قدرت جلو رفت و کارهای خود را هرچند بی‌ارزش باشند با قدرت پرزنت کرد درست مثل گلدکوئست.
یه تبلیغ تلویزیونی مک‌کین دارد که می‌گفت که من تکس رو کم می‌کنم بیکاری رو کم می‌کنم و بیمه درمانی را افزایش می‌دهم. بعد می‌گفت هرکس می‌خواهد تکس افزایش یابد به اوباما رای دهد. آخرش هم می‌گفت من مک‌کین این پیام را تایید می‌کنم. من نمی‌دانم این مک‌کین مردم آمریکا را چی فرض کرده ولی شاید روش درستی در پیش گرفته چون مگر چند درصد مردم فکر می‌کنند. مردم معمولاً جو زده می‌شوند همه فکر کردن را به کسان دیگه واگذار می‌کنند و خودشان فقط پیروی می‌کنند.

راستی از ایران کلی تخم سبزی آوردم ولی امسال فقط ریحان، جعفری و تره کاشتم خیلی خوب شدند. تا حالا 4 بار برداشت داشتم. این هم یک عکس از برداشت سوم.