دیروز این صاحب خونه یه پرینتر گرفته بود وقتی میخواست اون رو نصب کند زبانی که میآمد چینی بود اینم طفلک زبونه انگلیسی و ژاپنی بلده. به من و این پسر نیجریهای که هم خونمه گفت کمکش کنیم زبونش انگلیسی بشه. صاحب خونه من یه پیرزن 75 ساله اصالتاً تایوانی و بزرگ شده ژاپن و زندگی کرده کانادا هست.
خلاصه ساعت 11 شب از ما خواست اینو درست کنیم. این پسر نیجریهای باهاش ور رفت نتونست درستش کنه منم که دوستان اطلاع دارن ساعت 10 شب خوابم یک ذره باهاش ور رفتم گفتم ببر همون جایی که خریدیش. صبح بلند شدم صبحانه حاضر کردم که بخورم زنه آمد و گفت من و اون پسره باهاش بریم صبحانه بیرون من هم از خدا خواسته بساط صبحانه رو جمع کردم. ولی اون پسره گفت که باید بره دانشگاه. این پسر نیجریهایه یک خر کاری هست که نگو. الان که دانشگاه تعطیل هست از ساعت 9 میره دانشگاه ساعت 10:30 یا 11 برمیگرده. الگوش هم کاندولیزا رایس هست.
با پیری رفتیم صبحانه خوردیم از اونجا باهاش رفتم فروشگاهی که پرینتر رو خریده بود. مرده گفت که اگه میخواهی برایت اینستال کنم 20 دلار میگیرم. منم مرام گذاشتم بهش گفتم بریم خودم درستش میکنم. خلاصه براش درست کردم. خیلی حال کرد. احتمالاً اینبار ببره مکدونالد.
رفتم دانشگاه بعد از یک هفته چشمم به جمال استادم روشن شد. مردک بیکلاس با شلوارک بود. ولی خیلی با مرام بود. 3 تا آفیس نشونم داد که میتونم برم. بعد گفت که یک کامپیوتر با 2 CPU و 2 تا RAM دو گیگ برم از Kim بگیرم. من هنوز نفهمیدم منظورش از 2 تا CPU چی بوده ولی انشاءا... استاد Kim میدونه. براش پسته برده بودم جهت پاچه خواری اولیه وقتی بهش دادم اونم رفت برام گز اصفهان آورد. بعد فهمیدم نفر دوم هستم. حالا میفهمم که اون بنده خدا که رفته بود قطب جنوب وقتی رسید دید پرچم یک کشور دیگه 2 هفته قبل نصب شده چه حسی داشته و بخاطر همین حس در راه برگشت یخ زده. استادم بعد من رو برداشت گفت بریم یه جایی اونجا هم ناهارتو بخور هم چند تا از بچهها Lecture دارن. من که ذوق کرده بودم گفتم ناهار هم افتادم. ولی وقتی رسیدم دیدم هرکس ناهار خودشو داره. من فقط یه موز داشتم آوردم بیرون خوردم. اول یه پسره سیاه کچل آمد صحبت کرد که موضوع کارش همون موضوع من بود بعد یه دختره ایرانی که خیلی ساده بود. اولش حال کردم که یه ایرانی درست حسابی هم بالاخره پیدا میشه ولی وقتی شروع کرد دیدم اسمش ایرانی نیست بعد فهمیدم اسپانیایی هست.
امروز کلی ماجرا داشتم ولی فعلاً تا اینجا بسه خیلی زیاد شد. ولی یه درگیری با یه زنه خنگ تو Graduate Office پیدا کردم که بعداً میگم.
راستی یکی از دوستان در مورد دختران اینجا سوالی مطرح کرده بود که در موقع خود توضیح میدم ولی برای اینکه حدود دستتون بیاد باید بگم که اینجا روس و اکراینی زیاد داره و ساکنین اولیه آن در حدود 200 سال پیش اوکرانی بودهاند.
۲ نظر:
سوتی دادی امیر! اگه این نیجریه ای همخونه ت پسره، پس چرا کاندولیزا رایس رو الگوی خودش قرار داده؟ پس با دخترها همخونه میشی، ها؟ لطفا بی خودی هم سعی نکن که انکار کنی
میگم امیر حالا دخترای اسپانیایی هم بد نیستند ها. راجع بهش بیشتر فکر کن.
ارسال یک نظر