می خواستم زندگی کنم ، راهم را بستند ستایش کردم ، گفتند خرافات است عاشق شدم ، گفتند دروغ است گریستم ، گفتند بهانه است خندیدم ، گفتند دیوانه است دنیا را نگه دارید ، می خواهم پیاده شوم
ببخشيد تو اين فضاي شاعرانه سياسي حرف مي زنم: ...گفتند ديوانه است، خواستم عاقل شوم گفتند باتومش بزنيد، خواستم باتوم نخورم، گفتند از بيگانه پول گرفته اي، خواستم پول در بياورم گفتند علم بهتر است از ثروت، علم اندوختم گفتند زيادي اندوختي به درد وطن نميخورد برو، خواستم بروم گفتند وطن فروشي، خواستم نروم بازداشت شدم، خواستم بيرون بيايم اعتراف کردم ، خواستم حقيقت رابگويم دنيا پياده ام کرد.
کاش آنهایی که اظهار می کنند می دانند ،کمی فکر می کردنند. که آیا واقیعت همین است یا به خاطر رسیدن به مادیات این ها را باور دارندو اما من فکر میکنم حتی باور هم ندارند بلکه بهتر از همه می دانند اما اظهار نمی کنند تا مبادا منافع شان به خطر بیفتد تا مبادا آتش جهنم برایشان خنک تر شود. اما می دانم و من می دانم خدایی دارم که مرا دوست دارد و رهایم نمی کند و می گوید به دیگران خدمت کنم و نه مانع ÷یشرفت آنها شوم و به خوبان توهمت بزنم تا شاید به ÷ولی ومقامی برسم .آری من خوشم اما احمق نیستم وآره من در کنار مادرم ، دوتانم <خواهرم و برادرم ودر مسجد و در لحظه گفتگو با خدایم خوش هستم و در آن لحظات غم ها را کنار می زنم، نه مثل بعضی از احمق ها با خوردن بعضی چیزها فکر کنم غم را فراموش می کنم.من این را خوب فهمیدم زو فکر نکن آسان به آن رسیدم .زندگی من مثل شما سرد نیست ÷راز امید و شادابی است چون او را دارم کسی که قدرت دست اوست کسی که مرا می تواند خوشبخت کند. فقط اوست. اگر دنبال واقعیت هستی اگر زندگیت برایت مهم است اگر به دنبال انسانیت هستی من به تو می تونم کمک کنم هیچ اسراری هم ندارم . اگر هم دوست داری حرفهای من رو توی وبلاگت بیار و اگر دنبال چیز دیگری هستی که هیچی.یا علی
گر آمدنم به خود بدی نامدمی
پاسخحذفور نیز شدن به من بدی کی شدمی
به زان نبدی که اندرین دیر خراب
نه آمدمی، نه شدمی، نه بدمی
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود زنهار ازین بیابان وین راه بینهایت
پاسخحذفببخشيد تو اين فضاي شاعرانه سياسي حرف مي زنم:
پاسخحذف...گفتند ديوانه است، خواستم عاقل شوم گفتند باتومش بزنيد، خواستم باتوم نخورم، گفتند از بيگانه پول گرفته اي، خواستم پول در بياورم گفتند علم بهتر است از ثروت، علم اندوختم گفتند زيادي اندوختي به درد وطن نميخورد برو، خواستم بروم گفتند وطن فروشي، خواستم نروم بازداشت شدم، خواستم بيرون بيايم اعتراف کردم ، خواستم حقيقت رابگويم دنيا پياده ام کرد.
کاش آنهایی که اظهار می کنند می دانند ،کمی فکر می کردنند. که آیا واقیعت همین است یا به خاطر رسیدن به مادیات این ها را باور دارندو اما من فکر میکنم حتی باور هم ندارند بلکه بهتر از همه می دانند اما اظهار نمی کنند تا مبادا منافع شان به خطر بیفتد تا مبادا آتش جهنم برایشان خنک تر شود.
پاسخحذفاما می دانم و من می دانم خدایی دارم که مرا دوست دارد و رهایم نمی کند و می گوید به دیگران خدمت کنم و نه مانع ÷یشرفت آنها شوم و به خوبان توهمت بزنم تا شاید به ÷ولی ومقامی برسم .آری من خوشم اما احمق نیستم وآره من در کنار مادرم ، دوتانم <خواهرم و برادرم ودر مسجد و در لحظه گفتگو با خدایم خوش هستم و در آن لحظات غم ها را کنار می زنم، نه مثل بعضی از احمق ها با خوردن بعضی چیزها فکر کنم غم را فراموش می کنم.من این را خوب فهمیدم زو فکر نکن آسان به آن رسیدم .زندگی من مثل شما سرد نیست ÷راز امید و شادابی است چون او را دارم کسی که قدرت دست اوست کسی که مرا می تواند خوشبخت کند. فقط اوست.
اگر دنبال واقعیت هستی اگر زندگیت برایت مهم است اگر به دنبال انسانیت هستی من به تو می تونم کمک کنم هیچ اسراری هم ندارم . اگر هم دوست داری حرفهای من رو توی وبلاگت بیار و اگر دنبال چیز دیگری هستی که هیچی.یا علی
مسعود، تو همیشه کولاکی.
پاسخحذفشرمنده امیرحسین، کلمات مسعود تحسین برانگیزتر از کلمات شریعتی بود.
/پ
سلام امیر حسین
پاسخحذفخیلی وقت هست که چیزی ننوشتی...وبلاگ خوبی داری بنویس تا بازم استفاده کنیم و لذت ببریم