دوباره دچار یاس فلسفی شدم
خسته شدم از بس به این مسائل فکر کردم. شب ها هم دارم تو خواب فکر می کنم. این هفته اصلا وقت نداشتم ولی سعی می کنم هفته بعد در مورد این یاس بنویسم.
خسته شدم از گوساله پرستی
ولی همین قدر کافی است که بدانید یک پیغمبر جدید ظهور کرده. البته جدید نه یه 20 یا 30 سالی می شود ولی من تازه فهمیدم
خدایا رحم کن!!
پاسخحذفYa MusA...benvis bebinim chi shode?!
پاسخحذفHmmm...
پاسخحذفI guess this is an indispensable phase in our lives which shows up every now and then; and if you use it in the best way you can, it may result in maturity...
Keep going my dear friend; keep going and good luck!
من حرفتو باور نمی کنم. کسی که این قدر سرش شلوغ باشه و با انرژی به کارهاش ادامه بده، اصلا یاس براش معنی نداره. تو مصداق بارز این شعری:
پاسخحذفدوست دارد یار این آشفتگی
کوشش بیهوده به از خفتگی
شاید آشفته باشی ولی افسرده نه!
/پ
ایمان و مسیح نوشتم
پاسخحذفنترسید اونقدرها هم خطرناک نیست
پریناز ولی بعضی وقت ها خیلی تو رو درگیر می کند این فکرها تو رو می خورد.
پاسخحذفراستی یعنی هم هنوز بالغ نشدم؟ دستت درد نکند
;)
حاج پویا خیلی ممنون تو همیشه به من دلگرمی می دهی
پاسخحذفمرسی از شعر قشنگت
ان شاالله شیرینی عروسیت
;)
kako sey kon chichit migam
پاسخحذف14bar be niyate 14toy maasoomoo boogoo جی، گرو، دیو foot kon roo ab bokhor ishallo ke yase falsafitam khoob mishe
ایول زهره لهجه شیرازی اومدی اگه میتونستی با لهجه کرمونی بگی که دیگه خدا بود
پاسخحذفدر مورد جی گرو دیو هم گفتم 3 باز بیشتر نمی تونی بگی پس هدرش نده