تفکیک خصوصیات ژنتیکی از خصوصیات اکتسابی افراد مشکل است. دشواری این مسئله وقتی دو چندان می شود که می خواهی رفتار یک قوم خاص رو بررسی کنی. افراد قوم خیلی از خصوصیات خودشون رو از ژنتیک به ارث می برند و بقیه رو از محیط کسب می کنند. که افراد یک قوم مشترکات زیادی در هر دو مورد دارند. یعنی هم از لحاض ژنتیکی شبیه هستند و هم به این دلیل که تقریبا در یک محیط رشد کرده انددر معرض اتفاقات یکسان بوده اند.
مثلا افراد هم سن من که در ایران بوده اند همه کم یا زیاد جنگ رو تجربه کرده اند و با فردی که توی کره جنوبی رشد کرده است عکس العمل های متفاوتی به محرک های محیطی نشان می دهد.
حالا چرا این رو گفتم؟ من به تاریخ علاقه دارم. همیشه توی کتاب ها تاریخی روی این موضوع تاکید می شود که ایرانی ها در تمامی دوران تاریخی این خصوصیت را داشته اند که فرهنگ خود را با اقوام مهاجم تحمیل کرده اند. این استدلال برای سلوکیان که جانشینان اسکندر بوده اند به کار می رود تا اعراب، مغول ها و حتی اقوام ترک. ولی نگاه ما در مورد کشورهای دیگر اینگونه نیست. مثلا مصر که تمدنی باستانی بوده هر زمان که در تسخیر قوم دیگری در آمده، فرهنگ آن کشور غالب شده. یکی دیگر از استدلال هایی که در این زمینه استفاده می شود این هست که ایران هیچ زمانی مستعمره نبوده. مثلا هند مستعمره بوده و یا کشورهای آفریقایی ولی ایران هیچ وقت مستعمره نبوده.
البته من روی مورد آخر هنوز شک دارم. شرایط ما در دوره قاجار و یا حتی دوره پهلوی فرقی با مستعمره ندارد. در زمان قاجار که تمامی منابع ما توسط کشورهای اورپایی به تاراج می رفت و در زمان جنگ های جهانی هم تمامی غلات ایران برای متفقین مصرف شد وحتی انگلیس ها شاه ما را به راحتی تبعید و ولیعهد رو جای اون نشاندند. پس فرق چندانی با مسعمره نداشتیم. فقط اگر مستعمره کامل بودیم الان یه زبان انگلیسی، فرانسه و یا ایتالیایی بلد بودیم.
بگذریم، برگردیم به اصل مطلب. اگر اینکه عکس العمل افراد مخلف به محرک های محیطی متفاوت هست و برگرفته از ژن و محیط بزرگ شدن است را امری تایید شده بپنداریم سوالی که مطرح می شود این است که آیا می شود عکس العمل افراد را با توجه به قومیت، ملیت و محل زندگی حدس پیشبینی کرد؟ توی زمان ما قومیت و ملیت هنوز توی دنیا از بین نرفته است، پون زمانی که ما رشد می کردیم هنوز وسایل ارتباط جمعی همه گیر نشده بود و هنوز هم مکانهای بکری توی دنیا وجود دارند که تحت تاثیر جهانی شدن قرار نگرفته اند ولی در آینده ای کوتاه، شاید کمتر از 100 سال، دیگه شاید مسئله قومیت به معنی امروزی مطرح نباشد و جای خود را به طبقه فرهنگی ویا شغلی بدهد. مثلا گروه وکیل ها و یا معلمان.
حالا تحیل من از ایرانی ها چیست؟ یک موردی که به نظر من خیلی در ایرانی ها بارز هست این هست که با وارد شدن به یه سیستم اولین کاری که قصد دارند انجام دهند این است که سیستم را عوض کنند. مهم نیست این سیستم حکومت ایران است، یا آمریکا یا ناسا و یا شهرداری آمستردام. این توی کار خیلی بارز هست. افرادی که از هند و پاگستان هستند اکثرا خصوصیت فرمانبری دارند. مهم هم نیست در چه رده ای باشند کلا جلوی مافوق خیلی فرمانبر هستند. و یا افرادی که از فیلیپین و یا چین هستند هیچ توجه ای به سیستم ندارند و فقط کاری که برایشان تعریف شده است را انجام می دهند حتی اگر کاری بی معنی باشد و علاقه ای به تغییر سیستم ندارند. برعکس ایرانی ها در اولین اقدام قصد دارند سیستم را عوض کنند. همواره از سیستم ایراد می گیرند و سعی در تغییر سیستم دارند. حتی اگر سیستم بهترین سیستم موجود باشد. این تغییر از ساعت شروع کار شامل می شود تا نوع استفاده از ابزار. ایرانی ها قدرت بالایی در هضم کردن سیستم دارند. از یک سمت سیستم را به خودشون وابسطه می کنند و از طرف دیگر می خواهند سیستم را به سمتی که خودشون دوست دارند هدایت کنند.
با توجه به این خصوصیت کنترل کیفیت یکی از بهترین کارهایی هست که یک ایرانی می تواند انجام دهد. ما این توانایی را داریم که مو رو از ماست بیرون بکشیم. و پیدا کنیم که کار را چگونه نمی توان انجام داد. از طرف دیگر ضعف ما در این است که حوصله و انرژی راه اندازی آن سیستم بهینه ای که خود مدعی آن هستیم نیستیم که دلیل اصلی آن این است که وقتی خودمان طرح خودمان را در ذهنمان مرور می کنیم به طرح خودمان هم ایراد می گیریم و برای همین برای اجرای آن دیگر ذوق و شوق کافی نداریم. به عبارت دیگه دید ما به اطراف ایده آلیستی هست نه عملگرایانه.