eXTReMe Tracker

۰۶ آذر، ۱۳۸۷

بازی با ریاضی

در مسابقه‌ای به شما سه اتاق پیشنهاد می‌شود و می‌دانید در یکی از این اتاق‌ها یک ماشین است و بقیه خالی هستند. ‏شما یک اتاق را انتخاب می‌کنید. بعد مجری در یکی از اتاق‌های خالی را باز می‌کند. بعد رو به شما می‌کند و می‌پرسد آیا ‏می‌خواهید انتخاب خود را عوض کنید؟ شما می‌بینید که دو اتاق مانده و شانس شما پنجاه، پنجاه است پس فرقی ‏نمی‌کند که عوض کنید یا نه. ولی دارید اشتباه می‌کنید. اگر عوض کنید شانس برنده شدن شما افزایش می‌یابد. دیگر ‏شانس شما پنجاه درصد نیست بلکه به احتمال دو سوم برنده می‌شوید. چرا؟
احتمال‌هایی که وجود دارند این‌ها هستند.‏
‏1-‏ شما اتاقی را انتخاب می‌کنید که در آن ماشین است در این حالت با عوض کردن اتاق ماشین را از دست ‏می‌دهید.‏
‏2-‏ شما اتاقی را انتخاب کرده‌اید که در آن ماشین نیست. اگر اتاق خود را عوض کنید برنده می‌شوید.‏
‏3-‏ شما اتاقی را انتخاب کرده‌اید که در آن ماشین نیست . اگر اتاق خود را عوض کنید برنده می‌شوید.‏
در بتدا شانس شما برای انتخاب اتاق خالی دو سوم است که اگر در مرحله بعدی اتاق خود را با اتاق دیگر عوض کنید ‏اینبار با احتمال دو سوم برنده هستید. در این بازی شما شانس خود را که در ابتدا یک‌سوم بود به دو‌سوم افزایش ‏می‌دهید. ‏
مسائل خیلی وقت‌ها صورت ساده‌ای دارند ولی نکات فراوانی در آنها وجود دارد.‏



۰۱ آذر، ۱۳۸۷

چگونه خاک می‌کنیم

این مطلب را برای این می‌نویسم که بعداً شاید صورت این مراسم تغییر کند و نگاه کردن به این مطلب ارزش داشته ‏باشد. لذا اگر در حال حاضر خوشحال هستید و فکر می‌کنید که این مطلب شما را از دل و دماغ می‌اندازد نخوانید یا بعداً ‏بخوانید. ولی کلاً این هم جزئی از زندگی ماست و نباید آن را از خودمان جدا کنیم. مثل فقر که وجود دارد ولی ما ‏نمی‌خواهیم فقری اطراف خودمان ببینیم.‏

در ایران اگر کسی بمیرد بستگی دارد در خانه بمیرد یا در بیمارستان، فرد مهمی باشد یا نه، همه اقوام در آن شهر باشند ‏یا نه، بسته به این شرایط میت را معمولا یک تا سه روز نگه می‌دارند تا همه اقوام و آشنایان مطلع شوند و جمع شوند. ‏اگر در بیمارستان باشد در سردخانه بیمارستان و اگر در خانه باشد تا یک روز اشکالی ندارد در خانه نگه می‌دارند. در ‏خانه فرد متوفی را معمولا در همان اتاقی که بوده نگه می‌دارند و اهل خانه هم تا صبح بالای سر مرده گریه می‌کنند. بعد ‏برای تشیع جنازه به بهشت زهرا زنگ می‌زنند تا ماشین مخصوص حمل جنازه بفرستد. این ماشین‌ها جدیداً بنز شده‌اند. ‏در روز تشیع جنازه اقوام و آشنایان همه جمع می‌شوند خانه متوفی و مراسم از خانه شروع می‌شود. روی جنازه معمولا ‏یک پارچه ترمه می‌اندازند و در محله شروع به تشیع می‌کنند. مردم زیر تابوت و یا برانکارد را می‌گیرند و می‌گویند:‏
به عزت و شرف لا اله الا الله..... لا اله الا الله .... ‏
در این بین که در خیابون راه می‌روند چند بار هم تابوت یا برانکارد را زمین می‌گذارند و بر می‌دارند. در اسلام توصیه ‏شده که در تشیع جنازه شرکت کنید هرچند که آن فرد آشنای شما نباشد. برای همین هم گاهی افرادی غریبه هم ‏می‌آیند و دستی به زیر برانکارد می‌گیرند و چند قدمی با جمعیت همراه می‌شوند. بعد از این مرحله جنازه داخل ماشین ‏بهشت زهرا قرار می‌گیرد و افرادی که قصد داشته باشند به مراسم خاک سپاری بروند با ماشین شخصی یا ماشین‌هایی ‏که توسط خانواده متوفی تهیه شده‌اند به قبرستان می‌روند. در قبرستان مرده اول به غسال خانه یا همان مرده شور خانه ‏می‌رود. در بهشت زهرا تهران اینجا اتاقی است که یک سمت آن تمام شیشه‌ای است تا خانواده مرده از مراسم شستن ‏بازدید کنند. در این اتاق دو یا سه وان سنگی است که حدود 180 تا 200 سانتی‌متر طول آنها است. مرده را از روی ‏برانکارد برداشته داخل این سنگ‌ها قرار می‌دهند. توی مرده‌شور خونه بعضی وقت‌ها یک طلبه‌هم جزو مرده‌شورها است و ‏داوطلبانه کار می‌کند. بعضی از مرده‌ها مستقیم از بیمارستان می‌آیند برای همین با همان لباس بیمارستان و بعضی‌ها ‏هنوز حتی چسب سرم‌شان هم باز نشده. مرده‌شور با یک قیچی این لباس‌ها را از بالا تا پایین پاره می‌کند و با دوشی که ‏دستش هست شروع به شستن مرده می‌کند. یک پارچه به شکل روبالشتی هم دارد که ماده شستشو توی آن است و آن ‏را کف می‌کند روی مرده می‌کشد. بعد چند‌جای مرده پنبه می‌کند و کافور قرار می‌دهد. بعد نوبت به کفن کردن است. ‏نمی‌دونم چرا قبل از کفن روی مرده نایلون می‌کشند بعد روی این نایلون کفن را می‌کشد. بعضی‌ها هم همراه مرده از این ‏دعا‌های 100 تومنی (البته الان شاید گران‌تر شده باشند) می‌گذارند یا تسبیح خاک کربلا دور گردن مرده می‌گذارند من ‏نمی‌دونم این نایلون و تسبیح و دعا از کی وارد این سیستم شده ولی من خودم اگه موقع مرگم زنده بودم هیچ‌ کدوم از ‏این چیز‌ها را نمی‌گذارم آدم خفگیش می‌کند. روش دیگه این است که خودتون دعا را از حفظ کنید تا دیگه اون دنیا نیاز ‏نداشته باشید از روی کاغذ بخونید. بعد مرده آماده نماز میت است. این نماز نیاز به وضو ندارد و لازم هم نیست که ‏کفشتون رو در بیارید. چند‌تا آخوند هستند که نماز را می‌خوانند شما فقط کافی است تا اسم مرده را بگویید او برای آن ‏نماز می‌خواند. این نماز ایستاده است و چند تا الله اکبر دارد. بعضی از مرده‌ها خیلی فامیل دارند، بعضی‌ها کسی را ندارند، ‏فامیل بعضی‌ها با کراوات و لباس‌های شیک هستند و بعضی‌ها بیچاره و بدبخت. بعضی‌ها زبر و زرنگ همه کارها رو از ‏حفظ هستند بعضی‌ها اصلا نمی‌دانند مرحله بعد چی هست. بعد از نماز زن‌های خانواده دور مرده جمع می‌شوند و سر ‏مرده را از توی کفن بیرون می‌آورند و برای آخرین بار با مرده خداحافظی می‌کنند. بعد از این مراسم دوباره مرده را بلند ‏کرده و توی ماشین حمل جنازه قرار می‌دهند و افراد به سر قبر می‌روند. قبر یک گودی به عمق حدود 2 متر است ‏‏(بستگی دارد که قبر چند طبقه باشد) که در ته آن با بلوک‌های سیمانی یک جایی درست شده‌است که مرده در آن قرار ‏می‌گیرد و با چند بلوک سیمانی دیگر که روی بلوک‌های دیگر قرار می‌گیرند مرده در یک اتاقک کوچک (یک کانال ‏سرپوشیده) قرار می‌گیرد. مرده را در قبر گذاشته صورت او را رو به قبله می‌کنند بعد از مردان خانواده یکی باید برای ‏گفتن تلقین به داخل قبر برود. سر مرده را از کفن بیرون می‌آورند و مداحی که با بلندگو دارد و نوحه می‌خواند شروع ‏می‌کند به خواندن تلقین. اول اسم مرده را صدا می‌زند که یکبار اشتباهی یک مرده دیگه جواب ندهد بعد از این شروع ‏می‌کند که خدای تو کیست (البته جواب‌ها را می‌رسانند) که خدای تو الله است، پیامبر تو حضرت محمد است، امام اول ‏‏... تا امام 12. وقتی روضه خوان تلقین را می‌خواند آن فردی که داخل قبر است باید شونه‌های مرده را تکان دهد. بعد از ‏آن سنگ لحد را روی مرده قرار می‌دهند. قسمتی از خاکی که از قبر خارج شده‌ را با آب قاطی می‌کنند تا گل شود و بعد ‏شروع می‌کنند روی مرده ریختن. معمولا هر فرد یک مشت یا یک بیل خاک روی مرده می‌ریزد. بعد از آن هم باید بالای ‏سر مرده را ترک کنند و زیاد نمانند. ‏

۲۵ آبان، ۱۳۸۷

تامکت


هواپیمای F-14 یکی از پیشرفته‌ترین هواپیما‌های زمان خود بود. تمایز این هواپیما با دیگر هواپیما‌ها بال متحرک آن است. این هواپیما قادر است تا در سرعت‌های بالا بال‌های خود را به سمت عقب جمع کند که این‌کار توانایی افزایش سرعت را به این هواپیما می‌دهد و در سرعت‌های پایین بال خود را باز می‌کند تا با سرعت کمتری فرود آید. نقطه قوت این هواپیما رادار‌های قوی و موشک‌های فونیکس روی آن است. هر یک از این هواپیما‌ها می‌تواند تا شش عدد موشک فونیکس حمل کند. برد عملیاتی این موشک‌ها 185 کیلومتر است. نکته جالب این است که این نوع هواپیما و موشک تنها در اختیار ایران و آمریکا می‌باشد. زیرا در زمان شاه و با سرمایه‌گذاری بانک ملی ایران پروژه ساخت این هواپیما آغاز شد. در زمان جنگ ایران و عراق این هواپیما‌ها بیشتر به عنوان پشتیبان عمل می‌کردند و با رادار‌ها خود دیگر هواپیما‌ها را پوشش می‌دادند. این مستند 4 قسمتی نحوه تحویل این هواپیما‌ها به ایران و آموزش نیرو‌های ایرانی را نشان می‌دهد.


http://www.youtube.com/watch?v=hfbz50gwsRM
http://www.youtube.com/watch?v=sVlrqv30o1k
http://www.youtube.com/watch?v=rWffHA6A1R4
http://www.youtube.com/watch?v=VIz9nt8cutw

پی‌نوشت: در یوتیوب یک هواپیمای F-16 دیدم که روی یزد در حال پرواز است. ایران بطور رسمی F-16 ندارد ولی بعضی شواهد نشان می‌دهد که حداقل یک هواپیمای F-16 دارد.


۲۰ آبان، ۱۳۸۷

زمستان رسید



































تا دوشنبه و سه‌شنبه هفته پیش هوا خوب بود یعنی 20 درجه بالای صفر بود یهو ظرف یک روز هوا سرد شد و رفت زیر صفر و دیگه تا الان بالا نرفته به منفی 11 رسیده (که البته با باد سردتر می‌شود). امروز حداکثر منفی 5 بود. یه چند تا عکس تابستونی، پاییزی و زمستونی گذاشتم. البته کیفیت عکس‌های دوربینم خوب نیست باهاش مشکل دارم ولی خوب باز قابل دیدن است.


جواب ته کتاب

حل تمرین مکانیک سیالات پیشرفته هستم. هر هفته استادشون بهشون سر کلاس حل تمرین کوییز ‏می‌دهد تا حل کنند ولی معمولا سوال‌ها گلابی هستند و از قبل هم بهشون می‌گوید که از کدام مبحث ‏سوال می‌دهد و سوالات هم از سوالات کتاب است و ملت اکثرا جواب‌ها را از قبل دارند و بطور تابلویی از ‏روی حل تمرین کپ می‌زنند. این دفعه استاده مبحث مورد کوییز را اشتباه گفته بود و اغلب نتوانستند ‏جواب را بدست بیاورند. خیلی‌ها زرنگی کردند و یک راه غلط رو همینطور نوشتند و آخرش که دیدند به ‏جواب نمی‌رسند یهو جواب آخر را که ته کتاب هست گذاشتند توش. ولی این یک خیلی باحال بود فقط ‏فرضیات را نوشت بعد هم جواب ته کتاب را گذاشت و توی پرانتز هم منبع جواب رو نوشته.

۱۸ آبان، ۱۳۸۷

باراک اوباما رئیس جمهور جدید آمریکا

برادر اوباما رئیس جمهور آمریکا شد. تک‌درخت سرو آمار جالبی در مورد انتخابات در وب‌لاگ خود گذاشته است. من هم چند تا عکس گذاشتم که به نظرم جالب بود. در دو ایالت نوادا و فلوریدا اوباما پیروز شد ولی وقتی به نقشه نگاه می‌کنی می‌بینی که بیشتر نواحی به مک‌کین رای داده‌اند وتنها شهر‌های بزرگ در هر ایالت به اوباما رای داده‌اند. بیشتر جمعیت روستایی یا شهرهای کوچک به مک‌کین رای داده‌اند.

در ادامه شنیدم که برادر احمدی نژاد در پیام تبریکی تکالیف 4 ساله برادر اوباما را به ایشان یاد آور شدند و تاکید کردند که روی مسائل اقتصادی کار بیشتری انجام شود تا کشور آمریکا از این وضعیت خارج شود و به کشوری با اقتصاد سالم مثل ایران تبدیل شود.






۱۳ آبان، ۱۳۸۷

شوخی با سارا پالین

فردا انتخابات ریاست جمهوری آمریکا است. حدود یک سال و اندی است که کاندیداها مشغول مبارزه هستند. من که ‏دوست دارم برادر باراک پیروز شود نه به این خاطر که فکر می‌کنم برای ایران بهتر است (چون فکر می‌کنم هیچ فرقی با ‏مک‌کین در مورد برخورد با ایران ندارد و حتی ممکن است چون باهوش است بدتر به ایران ضربه بزند) چون اسم ‏وسطیش حسین هست (باراک حسین اباما) شاید از این طریق در آینده یه تسهیلاتی برای اون‌هایی که اسمشان حسین ‏یا ترکیباتی از حسین است قائل شود. ‏
بگذریم چند روز پیش دو کمدین از مونترال به دفتر سارا پالین زنگ می‌زنند و خود را سارکوزی رئیس جمهور فرانسه ‏معرفی می‌کنند. می‌توانید این گفتگوی تلفنی را اینجا بشنوید و متن خبر هم در ‏CBC‏ می‌توانید اینجا مشاهده کنید. از ‏اول این مکالمه معلوم است سارا خودش را گم کرده و خودش نیست. از طرز سلام کردنش معلوم است. این کمدین به ‏سارا می‌گوید که من هم مانند تو به شکار علاقه دارم و باید بعد از انتخابات با هم به شکار برویم. که سارا استقبال می‌کند ‏بعد می‌گوید شنیده‌ام که تو با هلی‌کوپتر شکار می‌کنی من تا به حال با هلی‌کوپتر شکار نکرده‌ام باید با هم یکبار با ‏هلی‌کوپتر شکار کنیم. بعد از اسم یک خواننده برای نخست وزیر کانادا استفاده می‌کند که سارا متوجه نمی‌شود که اسم ‏نخست وزیر کانادا این نیست. سارا از زن سارکوزی نام می‌برد که یک مدل بوده و این کمدین می‌گوید که آره زن من ‏خیلی در رختخواب هات است و امروز که فهمید من می‌خواهم با شما صحبت کنم حسودی کرد. بعد گفت که زن من ‏برای شما یک شعر سروده. کمدین به یک فیلم طنز پورنوگرافیک که در مورد پالین ساخته شده است اشاره می‌کند و ‏می‌گوید که از آن لذت برده است و سارا هم تایید می‌کند. خلاصه کلی سارا را دست می‌اندازد و آخر سر بعد از حدود 5 ‏دقیه می‌گوید که من رئیس جمهور فرانسه نیستم و من از یک شبکه رادیویی در مونترال زنگ می‌زنم. ‏
کاری ندارم که پالین بی‌سواد است و یا لیاقت این مقام یا پست را ندارد و یا هر چیز دیگه‌ای. اولین چیزی که به ذهنم ‏رسید خودم بودم. چقدر می‌شود که من در این شرایط قرار می‌گیرم و خودم نیستم. خیلی مهم است که آدم خودش ‏باشد. کم نیاورد. اگر فکر می‌کنی اشکال داری خودت را اصلاح کن ولی در هر شرایطی خودت باش. بار‌ها شده که جایی ‏رفته‌ام و حرفی زده‌ام بعد پشیمون شده‌ام که چرا آن حرف را زدم بعد که نگاه می‌کنم می‌بینم که تحت تاثیر جوی ‏بوده‌ام. چندبار شده که در جمعی در مورد فردی حرف زده شده و من هم مشایعت کرده‌ام. چندبار شده که در جمعی ‏من سعی کرده‌ام خود را بانمک نشان دهم. چند بار شده که در جایی که برای کاری مهم دعوت شده‌ام و یا در جایی ‏پستی گرفته‌ام خود را بالا دیده‌ام و دیگر به اطرافم توجه نکرده‌ام که مثلاً بچه‌ای از من درخواستی دارد. چرا هر بار که ‏لباس شیکی می‌پوشم کمتر پیش می‌آید که در راه به کسی کمک کنم؟ چرا چون در موقعیت لباس شیک من دیگر آن ‏امیرحسین هر روز نیستم؟ یا شاید شرایط آن لباس اقتضا نمی‌کند تا ماشینی را هل دهم و یا آشغالی را از روی زمین ‏بردارم. آدم‌ها، لباس‌ها، مقام‌ها و حتی سن ما برای ما تصمیم می‌گیرند و ما به آسانی خود را به دست آنها می‌دهیم. در ‏آن زمان من دیگر من نیستم. من شده‌ام فردی در سنی معین با لباسی مشخص و مسئولیتی معلوم. این شرایط مرا شکل ‏می‌دهند و چه سخت است زمانی که بفهمی که همه این اسامی بازی بوده و تو گول این نام‌ها را خورده‌ای. آنوقت است ‏که من می‌شکنم خورد می‌شوم و در هم می‌ریزم. سخت است ولی تمرین می‌کنم خودم باشم.


پی‌نوشت: از اوباما خوشم می‌آید که چندوقت پیش بخاطر بیماری مادربزرگش مبارزات انتخاباتی را رها کرد و رفت بهش سر زد. این خیلی مهم است. اوباما برای مادربزرگش یک نوه است نه یک کاندیدای انتخاباتی

۱۱ آبان، ۱۳۸۷

جهت دهی

داشتم فکر می‌کردم که ما توی ایران خیلی کانالیزه شده زندگی می‌کنیم. تعاریف خوب و بد خیلی محدود و کاملا تعریف شده هستند. وقتی نگاه می‌کنی می‌بینی کل جامعه به یک سمت حرکت می‌کند و این حرکت آنقدر قدرتمند و تند است که تو چه بخواهی چه نخواهی تو را با خودش می‌برد. بعضی قسمت‌های این ماجرا به این برمی‌گردد که در کشور ما دولت برای مردم تصمیم می‌گیرد و مردم آزاد نیستند ولی یک بخش دیگر آن دولتی نیست خود ما هستیم. تو ایران یک سال مهندسی برق سال بعد مکانیک، یک سال عمران سال بعد معماری و مهندسی پزشکی مد می‌شود. در این سال‌ها اگر تو بخواهی مهندسی شیمی بخونی دیوانه حساب می‌شوی. الان هم که تب اقتصاد و مدیریت بیداد می‌کند. خیلی از دوستای من الان رفتند و دارند یک مدرک مدیریت و یا اقتصاد می‌گیرند. یک سال مانتو‌ها آبی می‌شود یک سال سفید. یک سال چکمه مد می‌شود. نکته این است مثلا وقتی از این شلوار جین‌هایی که خشتکشون پایین است مد می‌شود تو خودتو بکشی کل مغازه‌ها رو زیر و رو کنی یک مدل عادی پیدا نمی‌کنی. تو هم یا باید همون مدل رو بپوشی یا شلوار پارچه‌ای بپوشی. یادم می‌آید که بعضی وقت‌ها از فروشنده می‌خواستی که مدل ساده‌تری بیاورد قصد داشت که تو را قانع کند که این مد روز است و دیگر مدل‌های قدیمی پیدا نمی‌شوند. وقتی عمل دماغ مد می‌شود دیگه کسی نیست که روی دماغش چسب نباشد و همه‌شون هم می‌گن ما انحراف بینی داشتیم. نمی‌گم این چیزها اینجا نیست ولی روی کسی فشار جامعه نیست کسی بخواهد عمل می‌کند کسی هم که عمل نکند امل به حساب نمی‌آید.
امسال هالوین اینجا هوا خوب بود فکر کنم 12 درجه بالای صفر بود. این هالوین هم مثل چهارشنبه سوری خودمون هست. فقط این نیست که ملت لباس عجیب غریب بپوشند و راه بیافتند تو خیابون. بچه‌های کوچیک میان در خونه‌ها و مردم به آنها شکلات می‌دهند. ما هم در چهارشنبه سوری همچین چیزی داشتیم که الان فقط ترقه‌اش مونده. صاحب‌خونه من می‌گه که قبلا بیشتر بچه می‌آمد در خونه ولی امسال کم شده. گفتم چند نفر آمدند گفت حدود 20 نفر.

پینوشت. داشتم تلویزیون نگاه می‌کردم دیدم که استاد من و یکی از بچه‌ها که با هم کار می‌کنیم را تلویزیون نشون داد. داشتند در مورد توربین‌های آبی که روی رودخونه گذاشتیم صحبت می‌کردند. رفته بودند روی رودخونه گزارش تهیه کرده بودند.